طرحی کاربردی برای این که هفته ای بدون غرزدن داشته باشید

آیا غرغرو هستید؟

هدف از هفته ای بدون غرزدن آگاه شدن از این موضوع است که افکار و کلمات ما چقدر می توانند منفی باشند. هدف حذف شکایت ها و افکار منفی بی مورد تا جای ممکن و جایگزین کردن آنها با افکار و عادت های منفی است. لطفا یک هفته به این تمرین اختصاص دهید تا نتایجش را ببینید.

روز اول: افکار و کلمات تان را بازبینی کنید

امروز را به بازبینی افکار و کلمات بگذرانید. از افکاری که به ذهنتان می رسد و کلماتی که از دهانتان خارج می شود، شگفت زده می شوید. نکته کلیدی بیشتر از افکار و صحبت هایتان است.

روز دوم: یک لیست شکرگزاری بنویسید

صبح، هنگامی که از خواب بیدار شدید لیستی از مواردی که به خاطر داشتنشان قدردان هستید، تهیه کنید. هنگامی که خودتان را در حال شکایت کردن می یابید، بر مواردی که به خاطرشان سپاسگزارید، تمرکز کنید.

روز سوم: پیاده روی شکرگزاری کنید

صبح که بیدار شدید، پیاده روی شکرگزاری انجام دهید. درحالی که قدم می زنید، به همه چیزهایی که برای داشتنشان سپاسگزارید، فکر کنید. تلاش کنید این حالت از سپاسگزاری را به خاطر بسپارید و در طول روز آن را به خاطر آورید.

روز چهارم: بر کارهای خوب تمرکز کنید

امروز باید به جای تمرکز بر چیزهای بد بر چیزهای درست تمرکز کرد. ترجیحا بر آنچه در زندگیتان درست است، نه خطا، تمرکز کنید. بر آنچه دیگران درست، نه اشتباه، انجام می دهند تمرکز کنید. به جای انتقاد، تحسین کنید. در عوض آنچه مجبور به انجام آن هستید، بر آنچه به دست می آورید، تمرکز کنید.


روز پنجم: با یک دفتر وقایع روزانه موفقیت شروع کنید

همه ارتابط های عالی و پیشرفت های امروزتان را بنویسید. این کار را در طول روز و قبل از رفتن به رختخواب انجام دهید.

روز ششم: رها کردن

لیستی از مواردی تهیه کنید که مایلید درباره آنها شکایت کنید. با کمک این لیست، چیزهایی که در کنترلتان است و قدرت تغییر آن را دارید و چیزهایی را که ماورا کنترلتان است، شناسایی کنید. راه حل ها و پیشنهادهای ممکن و یک طرح قابل اجرا برای چیزهایی که در کنترلتان است، بنویسید. کلمه صرف نظر را در کنار موضوعاتی که خارج از کنترلتان است، بنویسید.

روز هفتم: تنفس

ده دقیقه را در سکوت بگذرانید. هنگام دعا یا مدیتیشن، استرش را به انرژی مثبت تغییر دهید و برتنفستان تمرکز کنید. تمام روز هر زمان که احساس استرس می کنید، یا قصد شکایت کردن دارید، ده ثانیه مکث کنید و چند نفس عمیق بکشید. به نفس ها و موهبت های الهی اهمیت دهید.



تعیین درجه غرغروبودن شما
در زیر پنج جمله مشاهده می کنید که با آن موافق یا مخالفید. هر جمله را بخوانید، سپس بهترین گزینه را انتخاب کنید.

** من معمولا مشکلاتم را با دیگران درمیان می گذارم.

7- خیلی موافقم

6- موافقم

5- کمی موافقم

4- نه موافقم، نه مخالف

3- کمی مخالفم

2- مخالفم

1- خیلی مخالفم


** من معمولا احساسات منفی ام را با دیگران درمیان می گذارم.
7- خیلی موافقم

6- موافقم

5- کمی موافقم

4- نه موافقم، نه مخالف

3- کمی مخالفم

2- مخالفم

1- خیلی مخالفم


** من بر علت مشکلات بیشتر از راه حل ها تمرکز می کنم.
7- خیلی موافقم

6- موافقم

5- کمی موافقم

4- نه موافقم، نه مخالف

3- کمی مخالفم

2- مخالفم

1- خیلی مخالفم

** اگر زندگی ام به صورت یک فیلم نمایش داده شود من آن را به جای یک داستان عاشقانه، کمدی یا الهام بخش، یک درام توصیف می کنم.

7- خیلی موافقم

6- موافقم

5- کمی موافقم

4- نه موافقم، نه مخالف

3- کمی مخالفم

2- مخالفم

1- خیلی مخالفم

** من خیلی غرغر می کنم.
7- خیلی موافقم

6- موافقم

5- کمی موافقم

4- نه موافقم، نه مخالف

3- کمی مخالفم

2- مخالفم

1- خیلی مخالفم

حالا امتیازهای مربوط به هر جواب را جمع کنید. به عنوان مثال اگر جوابتان به همه سوالات، «خیلی موافقم» باشد، پس جمع همه آنها، 35 می شود؛ یعنی جمع پنج تا هفت با هم.

30-35: شما یک غرغروی واقعی هستید. غر زدن برایتان یک عادت شده و حالا زمان آن است که روزه غرنزدن بگیرید و یک طرح عملی را اجرا کنید.

24-29: شما یک غرغرو هستید. زمان زیادی را به تمرین غرغرکردن می گذرانید. به جای این کار، سوار اتوبوس انرژی و مثبت اندیشی شوید.

18-23: شما در نیمه های جاده قرار دارید. دنده را عوض کنید، بر نکته های مثبت تمرکز کنید، زمان زیادی را در جاده مثبت اندیشی بگذرانید.

12-17: غرزدن برای شما، مشکلی جدی محسوب نمی شود، مثبت باشید.

6-11: شما هرگز غرغر نمی کنید، انرژی مثبت را تقویت و با دیگران قسمت کنید.


مکثی بر مقوله ازدواج در ایرانیان

ازدواج به سبک ایرانی: از سیاسی تا رومانتیک!

خط قرمزهای زندگی چیست؟ هرکس در زندگی از چه چیزهایی بدش می آید؟ اگر خط قرمز زندگی کسی اعتیاد، سیگار و الکلی بودن همسرش باشد، نباید شخصی با این خصوصیات را به همسری برگزیند یا اگر خط قرمز زندگی اش خیانت است، نباید با کسی که بنا به هر دلیلی رفتار و کردارش پرخطر است، ازدواج کند، اما چگونه می توان فهمید فردی که برای تشکیل خانواده و زندگی انتخاب کرده ایم، مناسب است یا نه؟

شناخت
متاسفانه برخی از ازدواج های ایرانی بدون شناخت کافی دختر و پسر از همدیگر صورت می پذیرد و خانواده دختر به دلیل حرف مردم و ترس از اینکه دخترشان ازدواج نکند، خیلی زود مراسم نامزدی برگزار می کنند و اگر در این مدت دختر و پسر باهم اختلاف پیدا کنند، به هم زدن آن را از دست رفتن آبروی خانواده می دانند. دختر و پسر قبل از ازدواج باید بیاموزند چطور می توانند طرف مقابلشان را بشناسند. آنها باید بدانند که فردی که می خواهند او را به همسری برگزینند، چقدر توانایی مستقل فکر کردن دارد؟ آیا کسی که بیش از حد به خانواده اش وابسته است، می تواند تشکیل خانواده بدهد و اصلا می توان روی او حساب کرد؟ آنها نباید به هیچ وجه با این تفکر اقدام کنند که می توانند رفتار دیگری را تغییر دهند. این بزرگ ترین اشتباهی است که دختر و پسر مرتکب می شوند.


چهره

گاهی والدین اصرار می کنند فرزندشان با کسی ازدواج کند که چهره او را نمی پسندد و دوست ندارد. اینکه فکر کنیم قیافه بعد از ازدواج عادی می شود، اشتباه است. حتی می توان گفت دوست داشتن عادی می شود اما نپسندیدن چهره طرف مقابل هرگز از یاد نمی رود.

عوامل خطرساز طلاق

عوامل خطرساز طلاق یکی دوتا نیستند اما سه تاز از مهم ترین هایش را می توانید در این مورد جستجو کنید:

1.  تفاوت بارز سطح اقتصادی خانواده: یکی از علت های طلاق، تفاوت های اقتصادی خانواده هاست که در ابتدا برای دختر و پسر مهم نیست اما بعد از ازدواج می تواند باعث اختلاف و حتی جدایی آنها شود.

2. تفاوت بارز فرهنگی – اجتماعی خانواده ها: برخلاف فرهنگ های غربی، در فرهنگ های شرقی، افراد کمتر مستقل از خانواده خود هستند، معمولا خانواده و ارزش های خانواده تاثیر زیادی در روابط زوج دارد. مثلا ازدواج پسری از خانواده مردسالار با دختری از یک خانواده زن سالار، می تواند باعث جنگ قدرت و نزاع دائمی بین آنها شود.

3. تفاوت خانوادگی و دین: اگر یکی از زوجین یا هر دو اصرار زیادی بر تغییر اعتقاد طرف مقابل داشته باشند، ریسک طلاق زیاد می شود. مثلا در بسیاری از مشاوره ها، با زوج هایی مواجه می شویم که یکی از آنها عمل به فرایض دینی را به عنوان شرط ازدواج مطرح می کند، با این امید که این رفتار پس از ازدواج هم ادامه یابد. در حالی که ممکن است پس از ازدواج فرد به این قولی که داده، عمل نکند.


قول و قرارهای قبل از ازدواج
گاهی افراد قبل از ازدواج به هم قول هایی می دهند ولی خیلی از انها به این قول ها و عهدها پس از ازدواج پایبند نیستند یا لزومی به وفای به عهد خود نمی بینند. یا توانایی عمل کردن به آن را ندارند. یکی از نمونه های بارز و شایع قول های قبل از ازدواج که به هیچ وجه نباید صدردرصد به آن اطمینان کرد، مساله ترک اعتیاد بعد از ازدواج، یا توافق خصوصی بین دختر و پسر بر سر بخشش مهریه بدون اطلاع خانواده هاست. 

معمولا این اتفاق وقتی رخ می دهد که خانواده ها بر سر میزان مهریه به توافق نرسیده اند و خطر به هم خوردن ازدواج مطرح می شود. در این موارد دختر به پسر پیشنهاد می کند که فعلا این میزان مهریه را بپذیرد تا بعد از ازدواج آن را کاملا ببخشد. چنانچه بنابه دلایلی این بخشش صورت نگیرد، تا سالیان سال آثار مخرب آن به عنوان نمونه ای از فریب در زندگی زناشویی وجود خواهد داشت. 

مساله مهم دیگر، توافق درباره داشتن یا نداشتن فرزند است، بسیاری از زوج ها فرزنددار شدن بعد از ازدواج را آن قدر بدیهی می دانند که هیچ مذاکره ای درباره آن انجام نمی دهند، برخی افراد هیچ تمایلی به داشتن فرزند ندارند به همین دلیل ممکن است با همسرشان دچار اختلاف شوند. اگر جنبه ای برای هرکدام از طرفین جنبه حیاتی دارد و ممکن است در صورت خلف وعده طرف مقابل روی زندگی تاثیر منفی بگذارد، نباید هرگز بر پایه این قرار و مدارها وارد زندگی شود.


انواع ازدواج ها
در هفته گذشته، ازدواج های ایرانی را برحسب زمان پیوند به سه دسته تقسیم بندی کرده بودیم و این هفته می خواهیم ازدواج ها را از منظری دیگر تقسیم بندی کنیم:

1. ازدواج های سیاسی: ازدواج هایی که فقط بر پایه شباهت ایدئولوژی سیاسی شکل می گیرد. نظیر این ازدواج ها در کشور ما در فاصله سال های 1355 تا 1367 بسیار مشاهده شد. بسیاری از این افراد بعد از ازدواج فهمیدند که شباهت ایدئولوژی سیاسی در زندگی هرگز به تنهایی ملاک نیست. یکی از مهم ترین مشکلاتی که دامنگیر این گونه ازدواج ها شد، اختلافات شدید مالی و اقتصادی بود. از مشکلات دیگر ازدواج های سیاسی این است که نگرش سیاسی افراد به خصوص در کشورهای درحال توسعه می تواند حتی روز به روز تغییر کند و این مساله زندگی زوج ها را دستخوش تلاطم می کند.

2. ازدواج یک دختر با پسر مقیم خارج از کشور: اگرچه تمایل پسر به ازواج با دختر هموطن به ظاهر امری ارزشمند است اما بسیاری از این ازدواج ها فقط بر پایه دوره ای از ارتباطات تلفنی، پست الکترونیک یا حداکثر دیدن هم و صحبت به وسیله وب کم انجام می شود که هیچ یک از وسایل مذکور قادر به ارائه تصویر واقعی از اخلاق و رفتار فرد مقابل نیستند. در این موارد، دخترها با امید و آرزو دنیای رویایی برای خود می سازند و وارد زندگی مشترک با فردی می شوند که از لحاظ الگوی زندگی، تفکر و رفتار، فرسنگ ها با آنها فاصله دارد. از آنجا که این ازدواج ها معمولا با هیاهوی زیادی صورت می گیرد، بعد از شکست، دختر روی بازگشت به کشور را ندارد و مشکلات بسیاری پیدا می کند.

3. ازدواج با افراد دارای مشاغل خاص: ازدواج با افرادی که مشاغل خاصی دارند، شرایط خاصی دارد که باید درمورد آن فکر و بعد تصمیم گیری کرد. مثلا همسر دریانوردان می گویند باید دریا دل باشی تا زندگی با یک دریانورد را تاب بیاوری زیرا دریانوردان چندماه از سال را روی آب ها می گذرانند و در کنار خانواده شان حضور ندارند.

4. ازدواج رمانتیک: ازدواج های احساسی، بدون درنظرگرفتن جنبه های منطقی و واقع گرایانه انجام می شوند. گاهی افراد برای فشار آوردن به خانواده یا فرد مقابل برای وادارکردن به پذیرش ازدواج، اقدام به خودکشی با قرص یا خودزنی هم می کنند، تا از طریق القای حس ترحم یا ترساندن، دیگران را وادار به پذیرش ازدواج کنند. ازدواج هایی که با چنین رویکرد غیرواقع بینانه ای آغاز شوند، به احتمال بسیار زیاد به شکست منجر خواهند شد؛ شکستی که به علت اصرار شدید افراد، در بسیاری از موارد راه بازگشتی ندارد.

اختلالات رفتاری رابطه خوب شما را به خطر می اندازند

رابطه شما با این شخص به جایی نمی رسد!

اولش همه چیز خوب است، مثل آوای دهل اما کافی است کمی بیشتر به آدم های اطراف نزدیک شوی تا کم و کسری های آنها و البته خودت را در برقراری یک ارتباط ساده ببینی. این وقت هاست که آدم یاد آن مثل قدیمی می افتد که اینجا هم کاربرد دارد. اینکه: تا مرد سخن نگفته باشد، عیب و هنرش (و البته خودش) نهفته باشد. برای اینکه ناخواسته در رابطه های مختلف کاری، دوستانه و عاطفی دچار مشکلات نابخشودنی و غیرقابل جبران نشوید، اختلال های رفتاری را بدانید و جدی بگیریدشان. برای شروع هم بهتر است نشانه های هرکدام را در خودتان جست و جو و حل و فصل کنید. بعد به دیگران برسید!


شکاک ها؛ مچ گیرند
باعث می شود آدم حساسیت زیادی روی طرف مقابلش پیدا کند و او را آن چنان کنترل کند تا به اصطلاح خودش در نهایت مچ گیری کند. آدم های شکاک معمولا بسیار تیزبین هستند و هوش بالایی دارند که برای آنها بیشتر از اینکه فایده داشته با شد، مخرب است. آنها تمایل به این دارند که دیگران را سرزنش کنند، چون آدم های حسود و خودبزرگ بینی به حساب می آیند. اکثرا در اجتماع اشخاص موفقی به حساب می آیند، دارای احساس ناامنی شدید عاطفی و ترس از دست دادن هستند که به احتمال زیاد به دوران کودکی شان برمی گردد، با همسرشان رفتاری مالکانه با نقابلی دلسوزانه دارند. برای درمان این آدم ها این نکته را یادتان باشد که شکاک ها جز خودشان درمانگری ندارند.

زندگی با آدم شکاک آفت هایی دارد. مثل این که چنین آدمی انرژی اش بیهوده صرف می شود و دائم احساس گناه، اضطراب و بی ارزشی دارد. جالب اینکه یک خود کم بین، در کنار یک شکاک احساس موردعلاقه بودن دارد؛ یعنی وقتی نامزد شکاکش دائم به بهانه های مختلف به او زنگ می زند، او در این تله می افتد که این یعنی دوست داشتن و اگر غیر از این باشد، به معنای این است که طرف دوستش ندارد؛ خطر اینجاست که اگر او از این رابطه ناسالم بیرون بیاید، در ارتباط بعدی اش با یک آدم عادی و نرمال، احساس می کند که این آدم به حد کافی به او علاقه ندارد. در کنار همه این موارد، شکاکیت در اکثر موارد مسری است و ممکن است بقیه راه م درگیر کند.

توجه طلب ها؛ بی وفایند
اکثر آدم ها از توجه بقیه نسبت به خودشان لذت می برند اما کسانیکه دارای اختلال رفتاری توجه طلبی هستند، بدون توجه بقیه نمی توانند زندگی کنند. آنها به شدت به تایید و تمجید بقیه محتاجند و هر ابزاری داشته باشند، با آن ابزار خودشان را در معرض توجه قرار می دهند؛ این ابزار ممکن است قیافه آنها یا ادا و اصول، یا لحن صدا باشد. نکته دیگری که درمورد آنها باید دانست، این است که توجه طلب ها با آدم های زیادی ارتباط برقرار می کنند، به دلیل اینکه اگر یکی را از دست دادند شخص دیگری وجود داشته باشد و در مجموع آدم های وفاداری نیستند.


همیشه خوب ها؛ همیشه خوب نیستند!
به این گروه از آدم ها سیندرلا هم می گویند، از این جهت که همیشه خوب و مثبت هستند. آنها احساس می کنند هیچ وقت نباید چیزی غیر از این باشند. این آدم ها طوری رفتار می کنند انگار اصلا خم کردن بلد نیستند، بنابراین دیگران قدر خنده آنها را نمی دانند. همیشه خوب ها، مشاور همه و زباله دان درد و بدبختی و گرفتاری آنها هستند و به دلیل ناتوانی شان در «نه» گفتن، دیگران از آنها سوءاستفاده می کنند. آنها به شدت از انگ بی معرفت می ترسند و البته از جامعه پاداش می گیرند، فایده پنهانی که مانع از این می شود متوجه مشکلشان شوند یا این رفتار را کنار بگذارند.

نجات دهنده ها؛ باید نجاتشان داد
این دسته از آدم ها به «رابین هود» مشهورند. نجات دهنده ها  احساس می کنند باید به همه کمک کنند فکر می کنند برای این آفریده شده اند که آدم های بدبخت را از گرفتاری شان نجات بدهند. رابین هودها سهم خود آدم ها را در گرفتاری هایشان نمی بینند و معمولا زجرکشیده هایی هستند که کسی نبوده آنها را نجات بدهد. دو نکته درمورد این آدم ها وجود دارد؛ نکته هاول اینکه خیلی ها هستند که کمک نمی خواهند و شاید خود شخص گرفتار اصلا حاضر نیست برای رهایی از گرفتاری اش کاری انجام دهد. بنابراین تلاش های اشخاص رابین هنود هم به سرانجامی نخواهد رسید. نکته دوم هم اینجاست که رابین هودها در مثلث ظالم / قربانی / ناجی، نقش ناجی را برعهده دارند. نکته هم اینکه، یک قانون در این مثلث وجود دارد که می گویند ناجی این مثلث، جای دیگری نقش ظالم را برعهده دارد، پس نجات دهنده ها شاید بدون اینکه خودشان بداند در حق شخص دیگری ظلم می کنند.

خودشیفته ها؛ تله خود کم بین ها
آدم هایی که اختلال رفتاری خودشیفتگی دارند، همیشه خود را مستحق دریافت امکانات از دیگران می دانند. معمولا هم پس از دریافت این امکانات به دیگران اینطور می فهمانند که کارشان را به درستی انجام نداده اند. صدای خودشیفته ها آن قدر بلند است که صدای دیگران را نمی شنوند. خودشیفته ها فکر می کنند سلیقه آنها از سلیقه دیگران بهتر است، سلامتی شان مهم تر است، وقتشان باارزش تر است و...؛ آنها همیشه برای زندگی شان برنامه ریزی دارند و انتظار دارند همه با آنها هماهنگ شوند. خودشیفته ها معمولا اشتباهات خود را نمی بینند. البته آنها ویژگی های قابل تحسینی هم دارند اما مهم این است که خودشان را آن قدر بزرگ می بینند که بقیه اصلا به چشمشان نمی آیند. به طور معمول هم آدم های خودکم بین گرفتار خودشیفته ها می شوند.

و اما این سوال که چطور می شود خودشیفتگی را جبران کرد. در درجه اول پذیرفتن اینکه صدای دیگران هم شنیدنی است، سلیقه آنها هم خوب است، سلامتی شان مهم است و وقت آنها هم باارزش است. در درجه بعدی هم باید تمرین کرد که دلایل هرچند معقولمان را گاهی نگوییم.
با یک خودشیفته چطور باید برخورد کنیم؟ بدون توجه به نظر آنها کار خودتان را انجام دهید. گاهی با دیگران مقایسه شان کنید و اشتباهاتشان را هم در برخی اوقات به آنها یادآوری کنید.

کمال گراها؛ همیشه خسته اند
کمال گراها تنها به انجام کارهایی تن می دهند که مطمئند در آن برنده خواهند شد. معمولا وقتی قله ای را فتح می کنند، هنوز لذت فتح آن را نبرده، به سراغ فتح قله بعدی می روند. به همین دلیل همیشه خسته اند. کمال گراها باید بدانند همیشه نمی توان در همه زندگی نمره 20 گرفت، باید بتوانند از نمره 18 هم لذت ببرند. آدم های کمال گرا با کنارگذاشتن این ویژگی به خودشان آسودگی را هدیه می دهند.


معتادان هیجانی؛ دنبال تجربه جدیدند
اعتیاد هیجانی معمولا کسانی را گرفتار خودش می کند که همیشه پرانرژی هستند. به طور مثال شخص صبح سر کار است، عصر مشغول یک ورزش پرتحرک است اما آخر شب هنوز کلی انرژی دارد. اعتیاد هیجانی نمودهای مختلفی دارد، اعتیاد به کار، اعتیاد به اینترنت، اعتیاد به موادمخدر و... معتادان هیجانی در آدم های اطرافش به خصوص نامزد یا همسرش دائم به دنبال تجربه موارد جدید هستند. اگر طرف مقابل نیاز او به تجربه چیزهای جدید و هیجان را تامین نکند، ممکن است به سراغ رابطه موازی برود.


چگونه در حضور دیگران تمرکز کنیم؟

در سالیان متمادی، با مشتری های زیاد و در ادارات فراوانی کار کرده ام. مخصوصا در یک پروژه کاری، به همراه تیمی متشکل از هشتاد نفر برای تهیه یک برنامه گردهم آمده بودیم. در چنین محیطی، تمرکز کردن بسیار مشکل بود. این روزها بر روی پروژه های کوچک تری کار می کنم اما هنوز عوامل زیادی تمرکزم را هنگام کار کردن برهم می زنند. به راستی برای کاهش این عوامل حواس پرستی چه باید کرد؟


برای شما فهرستی از 18 روش برای تمرکز هنگام کار کردن تدارک دیده ام:

1 – برای روزهای خود برنامه ریزی کرده و فهرستی از کارهای روزانه خود تهیه کنید. هیچ چیز مانند لیست برنامه کاری، نمی تواند ذهن شما را متمرکز کند. وقتی کارهای روزانه خود را فهرست وار می نویسید و آن را در کنار خود قرار می دهید، این فهرست مرتبا به شما یادآوری می کند که باید چه کاری را انجام دهید و شما از مسیر اصلی منحرف نخواهید شد.

2 – اختصاص دادن وقت به همکارانتان موجب حواس پرستی شما می شود. در یک اداره شلوغ، افراد مرتبا در حال رفت و آمد و گفت و گو هستند. اگر شما یکی از اعضای یک تیم کاری هستید مرتبا باید با شما در ارتباط باشند. برای گفت و گو با سایرین، زمان مناسبی را اختصاص دهید. به جای این که هر 10 دقیقه یک بار کسی کنار میز شما بایستد و از شما سوال کند، زمانی را مثلا بین ساعت 2 تا 4 بعدازظهر به این کار اختصاص دهید. به این ترتیب در سایر اوقات، شما تنها مشغول کار خود خواهید بود.

3 – از بسته بندی زمان استفاده کنید. بدین ترتیب که به جای تمام کردن یک باره کارها، برای مدت زمان های محدودی مثلا نیم ساعت بر روی آن کار کنید. در طول این مدت زمان مشخص، یا کار به اتمام می رسد و یا بقیه آن به زمان دیگری موکول می شود. روز دیگر، دوباره بخشی از آن پروژه کاری را به دست بگیرید. به این ترتیب، کار شما همیشه برایتان تازگی دارد و تمام اوقت کاری شما را پر می کند.


4 – برای ایمیل های خود فیلتر بگذارید. اگر کار شما به نحوی است که باید زمان زیادی را صرف برنامه ریزی و برقراری ارتباط از راه کامپیوتر بکنید، باید طبق معمول ایمیل های خود را چک کنید. از برنامه هایی استافده کنید که بتوانید ایمیل های مشتریان خود را براساس اهمیت و فوریت آنها دسته بندی و فیلتر کنید. بدین ترتیب به جای این که هر روز با صدها ایمیل خوانده نشده رو به رو شوید، ایمیل های خود را به صورت طبقه بندی شده و براساس نوع پروژه، اولویت و متن ارسالی خواهید داشت.

5 – همان اول صبح، پیغام های و ایمیل های شخصی خود را چک نکنید. این کار موجب حواس پرتی شما می شود. مخصوصا اگر این پیغام ها حاوی مطالب سرگرم کننده، طنز یا فیلم باشند. اگر مراقب نباشید، ممکن است به این ترتیب ساعت ها وقت خود را هدر دهید. به جای این که به محض ورود، ایمیل های خود را چک کنید، مستقیما کار خود را آغازک نید. این روش شما را برای شروع یک روز کاری آماده می کند. پیغام های خود را پس از انجام مقادیری از کارهایتان، چک کنید. همچنین اگر نمی خواهید روند مکالمه از طریق ایمیل ادامه پیدا کند، تا پایان ساعت کاری به ایمیل های شخصی خود پاسخ ندهید.

6 – اگر در اینترنت از برنامه های چت و گفت و گو استفاده می کنید، وضعیتی را انتخاب کنید تا در مقابل نام شما نشانداده شود که مشغول کار هستید. دوستان و همکاران شما به این موضوع احترام خواهند گذاشت و به هنگام بیکاری شما به سراغتان می آیند.

7 – به موسیقی (از نوع مناسب آن) گوش کنید. موسیقی روشی فوق العاده برای برقراری آرامش هنگام کار کردن است. به علاوه، موسیقی موجب شنیده نشدن سر و صداهای مزاحم (مثل پرینتر) می شود. اما مراقب باشید بسته به علایق و اولویت های شخصی شما، بعضی از انواع موسیقی برای بالابردن بازده کار، اصلا مفید نیستند. مثلا من شخصا نمی توانم به موسیقی هایی که در آن ها از کلمات فراوانی استفاده شده گوش کنم زیرا تمرکز فکری مرا بر هم می زند.

8 – از هدفون استفاده کنید. بعضی افراد ترجیح می دهند در سکوت مطلق کار کنند. البته این مورد بستگی به نوع کار شما دارد. اگر مشغول برنامه نویسی یا کارهای محاسباتی هستید، وجود صدای کوبنده موسیقی در گوش شما اصلا راه خوبی برای تمرکز نیست. با هدفون یا وسایلی نظیر آنها گوش خود را کاملا ببندید تا سروصدای بیرون، مزاحم شما نباشد.

9 – یک بطری آب به همراه خود داشته باشید. نوشیدن آب از هر نظر برای سلامتی لازم است. به جای این که هر ساعت با یک لیوان به سراغ آب سردکن بروید، در ابتدای روز یک بطری آب در کنار دست خود قرار دهید. این روش اولا موجب می شود که کار شما مرتبا به واسطه رفت و آمد برای نوشیدن آب متوقف نشود و ثانیا سرگرم گفت و گو با همکاران خود در اطراف آب سردکن نمی شوید.


10 – برای انجام دادن کارهای تکراری و کسل کننده بهترین زمان را انتخاب کنید. صرف نظر از این که، چقدر از انجام کارهای کسل کننده طفره می روید، باید با آنها رو به رو شوید. به نظر من باید در طول روز زمانی را به انجام چنین کارهایی اختصاص دهید. به عنوان مثال، من در ابتدای روز بیشترین میزان هشیاری را دارم. پس باید این زمان را به کارهایی اختصاص دهم که بیشتر از سایرین، انرژی و نیروی مغز را به کار می گیرند. کار کردن بر روی پروژه ها در چنین زمانی بهتر از موکول کردن آنها به آخرین ساعات کاری و به هنگام اوج خستگی است.

11 – ناهار خود را سر میز کار صرف کنید. توصیه نمی کنم که هر روز این کار را انجام دهید. اما اگر واقعا باید تمرکز داشته باشید و مهلت شما اندک است، صرف ناهار بر روی میز کار به شما کمک می کند. یک ساعت وقت ناهار می تواند تمام تمرکز شما را بر روی کاری که از صبح آغاز کرده اید، برهم بزند. من وقتی سر میز کار خود ناهار می خورم، زمان کمتری را صرف ناهار می کنم و همزمان می توانم کار خود را نیز انجام دهم. پس از ناهار هم بلافاصله به کارم ادامه می دهم.

12 – زیاد با تلفن صحبت نکنید. اکثر ما می توانیم (یا حداقل سعی می کنیم) زندگی شخصی خود را از مسایل کاری متمایز کنیم. فکر می کنم همه ما با این مساله موافق هستیم که تا حد ممکن مسایل شخصی نباید مزاحم اوقات کاری ما شوند و برعکس. هنگام کارکردن مدت زمان پرداختن به مسایل شخصی را محدود کنید زیرا منجر به حواس پرستی و از بین رفتن انگیزه شما برای انجام کار می شود. به عنوان مثال، هنگام کار به تعطیلات آخر هفته و گردش به همراه خانواده فکر نکنید.

13 – میز کار خود را تمیز و مرتب کنید. میز کار عده ای از شما ممکن است کاملا بی نظم باشد. این مساله اشکالی ندارد به شرط این که مجبور نباشید برای پیداکردن چیزی که لازم دارید همه جا را بگردید. در غیر این صورت، باید میز کار خود را مرتب کنید. این بدین معنا نیست که میز خود را از لوازم موردنیاز خود خالی کنید، بلکه باید کاغذهای خود را به صورت مرتب دسته بندی کرده و در پوشه مخصوص خود قرار دهید. این روش موجب می شود همه وسایل موردنیاز به آسانی در دسترس شما باشند. به عنوان مثال، اگر بخواهید چیزی بنویسید، قلم و کاغذ در کنار هم به آسانی در اختیار شما هستند.

14 – از یک صندلی مناسب استفاده کنید. اگر مجبور هستید ساعت ها پشت میز بنشینید، داشتن یک صندلی مناسب، مفید است. با وجود داشتن گردن درد و کمردرد ناشی از نشستن، تمرکز کردن بسیار مشکل است. یک صندلی خوب، این مشکل را برطرف می کند و به شما اجازه می دهد که بدون نیاز به استراحت و یا وجود خستگی جسمی، مدت طولانی به کار خود ادامه دهید.

15 – در کامپیوتر خود از فایل های میانبر (Shortcut) استفاده کنید. اگر می دانید که در روز باید به یک فایل خاص چندین بار سر بزنید، بهتر است راه میانبری برای دسترسی به آن ایجاد کنید. به عنوان مثال، اگر یک پروژه کاری مرتبا باید در دسترس شما باشد، برای آن یک Shortcut درست کنید تا به جای جست و جو در فایل های متعدد، با یک کلیک وارد آن شوید.

16 – هنگام استفاده از کامپیوتر، پنجره های غیرضروری را ببندید. برای این که مجبور نباشید مدت زمان طولانی دنبال صفحه موردنظر خود بگردید، فقط پنجره هایی را باز نگه دارید که مورد نیاز شما هستند. بقیه پنجره ها را ببندید. به عنوان مثال، اگر کار خود را بر روی یک پنجره به اتمام رسانده اید، دلیلی وجود ندارد که آن را هم چنان باز نگه دارید.

17 – مدت زمان جست و جو در اینترنت، سایت های خبری و وبلاگ ها را محدود کنید. تصور نمی کنم لازم باشد در این باره توضیح دهم. در اینترنت، سایت های فراوانی هستند که ارزش سرزدن و مطالعه را دارند اما آنها در حقیقت شما را از کاری که باید انجام دهید دور می کنند. در طول ساعات کاری، کمتر به سراغ اینترنت بروید. اگر واقعا این کار لازم است، کمی از وقت ناهار خود را صرف این کار کنید.

18 – گاهی طرز فکر خود را تغییر داده و به کار خود به چشم یک سرگرمی نگاه کنید. برای من تمرکزکردن بر روی مسایلی که به طور طبیعی به آنها علاقه مند نیستم، دشوار است. در اکثر مواقع نمی توانم هیچ کاری در این رابطه انجام دهم. اما متوجه این حقیقت باشید که برداشت شما از کار چیزی است که تحت تسلط و کنترل شماست. به عنوان آخرین توصیه، پیشنهاد می کنم که گاهی کار خود را به صورت یک سرگرمی درآورید. یک ذهن غیرمتمرکز یک ذهن جنگنده و مبارز نیست.

آیا شما فرد کمال گرایی هستید؟

آیا احساس می کنید کارهایی که به اتمام رسانده اید به اندازه کافی خوب نیستند؟ آیا نوشتن مقالات و طرح ها را با هدف انجام دقیق آنها به تعویق می اندازید؟ آیا احساس می کنید که کارها را باید صددرصد درست انجام دهید و در غیر این صورت فردی متوسط و یا حتی بازنده هستید؟ اگر چنین باشد در آن صورت شما به جای حرکت در مسیر موفقیت سعی در کامل بودن دارید.

کمال گرایی به افکار و رفتارهای خود تخریب گرانه ای اشاره می کند که هدف آنها نیل به اهداف به شدت افراطی و غیرواقع گرایانه است. 

در جامعه امروزی، به اشتباه کمال گرایی چیزی مطلوب و حتی لازم برای موفقیت در نظر گرفته می شود. به هر حال مطالعات اخیر نشان می دهند که نگرش کمال گرایانه موجب اخلال در موفقیت می شود. آرزوی کامل بودن هم احساس رضایت از خودتان را از شما می گیرد و هم شما را بیش از کسانی که اهداف واقع گرایانه تری دارند در معرض ناکامی قرار می دهد.


علل کمال گرایی
اگر شما فردی کمال گرا باشید، احتمالا در کودکی یاد گرفته اید که دیگران با توجه به میزان کارآیی شما در انجام کارها به شما بها می دهند در نتیجه احتمالا شما یاد گرفته اید، فقط بر پایه میزان پاذیرش دیگران به خود بها دهید. بنابراین عزت نفس شما، براساس معیارهای خارجی، پایه ریزی شده است. این امر می تواند شما را نسبت به نقطه نظرها و انتقادات دیگران، آسیب پذیر و به شدت حساس سازد. تلاش برای حمایت از خودتان و رهایی از اینگونه انتقادات، سبب می گردد کاملبودن را تنها راه دفاع از خود بدانید، بعضی از احساسات، افکار و باورهای منفی ذیل، احتمالا با کمال گرایی مرتبط هستند:

* ترس از بازنده بودن: افراد کمال گرا، غالبا شکست در رسیدن به هدف هایشان را با از دست دادن ارزش و بهای شخصی مساوی می دانند.

* ترس از اشتباه کردن:  افراد کمال گرا، غالبا اشتباه را مساوی با شکست می دانند. موضع آنها در زندگی، حول و حوش اجتناب از اشتباه است و به همین دلیل در بسیاری مواقع فرصت های یادیگری و ارتقاء را از دست می دهند.

* ترس از نارضایتی: افراد کمال گرا درصورتی که دیگران شاهد نقایص یا معایب کارشان باشند، غالبا به دلیل ترس از عدم پذیرش از سوی آنان، دچار وحشت می گردند. تلاش برای کامل بودن درواقع روشی جهت حمایت گرفتن از دیگران به جای انتقاد، طردشدن یا نارضایتی می باشد.

* همه یا هیچ پنداری: افراد کمال گرا، به ندرت بر این باورند که درصورت به پایان رسانیدن یک کار، به طور متوسط، هنوز با ارزش هستند افراد کمال گرا، در دیدن دورنمای موقعیت ها دچار مشکل هستند برای مثال، دانش آموزی که همیشه نمره 20 داشته، درصورت گرفتن نمره 18 بر این باور است که «من یک بازنده کامل هستم».

* تاکید بسیار بر روی «بایدها»: زندگی افراد کمال گرا، غالبا براساس لیست پایان ناپذیری از «بایدها» بنا شده است، که با قوانین خشکی هدایت زندگی آنها را به خدمت گرفته است. افراد کمال گرا با داشتن چنین تاکیدهایی بر روی «بایدها» به ندرت بر روی خواسته ها و آرزوهای خود حساب می کنند.


دور معیوب در روند کمال گرایی
نگرش کمال گرایانه، یک دور معیوب را به وجود می  آورد. افراد کمال گرا، نخست مجموعه ای از اهداف غیرقابل دسترس را ردیف می کنند. در گام بعدی در رسیدن به این اهداف شکست می خورند، زیرا دسترسی به آن اهداف غیرممکن می باشد. در گام بعدی، زیر فشار میل به کمال و ناکامی های مزمن ناشی از آن، خلاقیت و کارآمدی آنها کاهش می یابد و بالاخره این روند، افراد کمال گرا را به انتقاد از خود و سرزنش خود هدایت می کند که نتیجه این روند نیز عزت نفس پایین می باشد. این مسائل، احتمالا اضطراب و افسردگی به همراه می آورد. در این موقعیت، افراد کمال گرا به طور کامل از اهداف خود صرف نظر می کنند و اهدادف متفاوت غیرواقعی دیگری برمی گزینند با این اندیشه که «در این لحظه، تنها، اگر سخت تر کار کنم، موفق خواهم شد». چنین افکاری، مجددا منجر به یک دور کاملا معیوب می گردد. چنین دور معیوبی، با نگاهی به نحوه روابط بین فردی افراد کمال گرا، می تواند بهتر، قابل تشریح باشد. افراد کمال گرا معمولا عدم پذیرش و طردشدن از سوی دیگران را پیش بینی و از آن می ترسند. با این ترس، آنها در مقابل انتقاد دیگران حالت دفاعی به خود می گیرند و از این طریق دیگران را ناکام و از خود دور می سازند. کمال گراها بدون اینکه متوجه این موضوع باشند، معیارهای به شدت غیرواقع گرای خود را از دیگران نیز انتظار داشته و درنتیجه نسبت به دیگران متوقع و منتقد می گردند. درنهایت، ممکن است، افراد کمال گرا، به دیگران اجازه ندهند که شاهد اشتباهاتشان باشند. آنها این نکته را درنظر نمی گیرند که خود افشای این فرصت را به آنها می دهد که دیگران به چشم یک انسان به آنها نگاه کرده و دوستشان بدارند. به دلیل وجود این دور معیوب، افراد کمال گرا، غالبا در داشتن روابط نزدیک با افراد دچار مشکل هستند و به همین خاطر رضایت کمتری از روابط بین فردی خود دارند.

کمال گرایی نه، پشتکار آری!
انتخاب اهداف سالم و داشتن تلاش و پشتکار، با فرایند خود تخریب گر کمال گرایی کاملا تفاوت دارد. تلاش سام و سازنده منجر به انتخاب اهداف بر پایه خواسته های شخصی و آرزوها و نه براساس پاسخگویی به انتظارات خارجی، می گردد. اهداف این افراد، همیشه تنها یک قدم از آنچه همان زمان به پایان برده اند، فراتر است. به عبارتی اهداف آنها، واقعی، خودجوش و ذاتا قابل حصول است. افراد کوشای سالم از انجام کار در دست اجرا بیشتر از تفکر درمورد نتیجه پایانی آن لذت می برند. وقتی این افراد با تجاربی چون نارضایتی یا شکست مواجه می شوند، واکنش های آنها عموما، به موقعیت ویژه موجود محدود می شود و این موضوع را به احساس ارزشمندی خویش تعمیم نمی دهند.


چگونه از کمال گرایی رهایی بیابیم؟
اولین گام در تغییر نگرش های کمال گرایانه به سوی تلاش های سالم، شناخت آن و داشتن عدم رضایت از کمال گرایی است. تمایل به بی نقص بودن یک خطای بزرگ است. گام بعدی چالش با افکار و رفتارهای خود تخریب گرانه ای است که بی نقص گرایی را تغذیه می کند. احتمالا، برخی از راهکارهای زیر می توانند کمک کننده باشند:

-اهداف واقعی و قابل دسترس را بر پایه خواسته های شخصی، نیازها و عملکردهای قبلی خود همانگ نمایید. این امر شما را قادر خواهد ساخت، تا به خواسته ای خود برسید و نیز احساس ارزشمندی شما را افزایش خواهد داد.

-اهداف بعدی را به ترتیب ارزش آنها مرتب نمایید. به محض آنکه به یک هدف می رسید، هدف بعدی را به ترتیب ارزش آنها مرتب نمایید. به محض آنکه به یک هدف می رسید، هدف بعدی را یک سطح فراتر از سطح قابل عملکردتان، تعیین نمایید.

-با معیارهای خودتان برای رسیدن به موفقیت تلاش کنید. هرگونه فعالیت و هدفی را که انتخاب می کنید، با 100درصد، 90درصد، 80درصد یا حتی 60درصد موفقیت بپذیرید. این امر به شما کمک خواهد کرد، تشخیص دهید که کامل نبودن شما به معنی پایان دنیا نیست.

-طی مراحل انجام کار در یک فعالیت تنها بر روی نتیجه پایان کار تمرکز نکنید. موفقیت خود را تنها براساس اینکه چه چیزی را به پایان رسانده یاد، ارزیابی نکنید بلکه به این مسئله نیز بها دهید که انجام این کار چقدر موجب احساس لذت در شما شده است. به این موضوع دقت کنید که، مراحل به انجام رسانیدن یک هدف نیز می تواند ارزشمند باشد.

-احساس اضطراب و افسردگی را همچون فرصتی جهت ارزیابی خویش مغتنم شمارید و با خود این پرسش را مطرح سازید که «آیا انتظارات غیرممکن مرا در چنین وضعیتی قرار داده است؟»

-با طرح سوالاتی از خود مانند: از چه چیزی در هراسم؟ بدترین چیزیکه ممکن است اتفاق بیفتد چیست؟ سود و زیان این طرز تفکر برای من چیست؟ با ترسی که در پشت کمال گرایی شما نهفته است رویارو شوید.

-به این نکته دقت کنید که بسیاری از کارهای مثبت تنها با اشتباه کردن، قابل یادیگری هستند. به طور مشخص به آخرین اشتباه خود فکر کرده و عبرت هایی را که از آن گرفته اید، برای خود فهرست کنید.

-از تفکر همه یا هیچ در ارتباط با اهدافتان اجتناب کنید. بیاموزید که بین کارهایی که اولویت زیادی برای شما دارند و کارهایی که اهمیت کمتری دارند، تفاوت بگذارید و نسبت به کارهایی که اهمیت کمتری دارند؛ تلاش کمتری داشته باشید. بدین منظور فهرستی از کارهای جاری زندگی خود و نقش هایی که در زندگی دارید تهیه و آنها را بر حسب اولویت مرتب کنید. برای مثال تحصیل، کار، نواختن یک ساز، رسیدگی به امور زندگی و... سپس مواردی را که در اولویت (1) و (2) هستند با هدف عملکرد عالی و نه کامل و سایر موارد را با هدف عملکرد بسیار خوب، خوب و... مدیریت کرده و از خود بپذیرید. لازم نیست در همه کارها عالی باشید. گاهی خوب بودن در بعضی کارها کافی است، بی نقص گرایی و کامل بودن تنها یک خواسته غیرواقعی است، فراموشش کنید و بر حسب اهمیت و اولویت کارهایتان عالی، بسیار خوب، خوب، متوسط عمل کنید.

وقتی این پیشنهادات را به کار بندید، احتمالا تشخیص می دهید که کمال گرایی در زندگی شما، مسئله ای مفید، ضروری و موثر نیست. در صورتی که خود را فرد کمال گرایی می دانید، گامی برای تغییر بردارید. کمال گرایی به نفع شما نیست، پشتکار سازنده را جایگزین آن کنید. چنانچه خودتان قادر به این تغییر نیستید از مشاوران مربوطه کمک بگیرید.

وقتی پول، متارکه و افسردگی و طلاق می آورد!


انشا زناشویی: عشق بهتر است یا ثروت؟؟؟؟

نتایج یک پژوهش جدید نشان می دهد افرادی که اهل مادیات هستند نسبت به زوج های بی توجه به مال و منال، از ازدواج خود ناراضی ترند. درنتیجه پول دوستی ممکن است برای زندگی عاشقانه با همسرتان خوب نباشد. 


جیسون کارول، استاد زندگی خانوادگی در دانشگاه بریگهام یانگ که به پژوهشی که درباره رابطه میان توجه زوج ها به مادیات و پایداری زندگی خانوادگی پرداخته است، می گوید: «این اثر در خانواده هایی با هر سطح درآمدی مشاهده می شود و حتی اگر یک فرد مادی با یک فرد هم عقیده خود ازدواج کند نیز از این اثر زیانبار در امان خواهد ماند. ناشادترین ازدواج ها آنهایی هستند که در آن دو همسر به شدت به مسایل مادی توجه کنند.»


کارول ادامه می دهد: «تصور ما این بود که ناهماهنگی میان دو همسر از این لحاظ بیشتر از همه مشکل آفرین باشد، برای مثال در موردی که یک همسر اهل خرج کردن باشد و دیگری مال اندوز اما نتایج بررسی ها نشان داد زوج هایی که هر دو توجه زیادی به مادیات دارند، بیش از همه دچار مشکل و اختلاف می شوند.»

به گفته کارول، پژوهش های قبلی شواهد قاطعی در این باره به دست داده است که توجه به مادیات ممکن است برای افراد مساله ساز باشد.ب ررسی های متعدد نشان داده اند افراد اهل مادیات، نسبت به افراد بی توجه به مادیات، بیشتر مضطرب و افسرده هستند و احساس ناامنی بیشتری می کنند. پول دوستی بیشتر، با اختلافات خانوادگی ارتباط داده شده است، زیرا این گونه افراد معمولا نمی توانند تعادلی میان زندگی خانوادگی و کارشان ایجاد کنند.

کارول و همکارانش به این علت به بررسی رابطه توجه به مادیات و ازدواج پرداختند که پژوهش خاصی درباره چگونگی تاثیر نگرش همسران به پول و تاثیر این نگرش بر روابط آنها انجام نشده بود. دانشمندان در گذشته بیشتر به بررسی خود موقعیت مالی پرداخته بودند تا ارتباط مشکلات مالی با اختلافات زناشویی، اما کارول می گوید ممکن است افراد کاملا از لحاظ مالی وضعیت خوبی داشته باشند ولی درباره پول دچار نگرانی و اضطراب باشند. در این بررسی زوج ها پرسشنامه هایی را پر می کردند که در آن سوال هایی درباره رضایت از ازدواج، الگوهای تعارض، ارتباط با همسر، پایداری ازدواج و سایر عوامل پرسیده شده بود. آنها همچنین مخالفت یا موافقت شان را با عبارت «داشتن مال و منال زیاد هرگز بریا من مهم نبوده است» اعلام می کردند. افرادی که با این عبارت موافق بودند، در رده بی توجه به مادیات و افرادی که با آن موافق نبودند، در رده اهل مادیات قرار داده شدند.


توجه به مادیات و ازدواج
14 درصد ازدواج های مورد بررسی، بین دو فرد بی توجه به مادیات انجام شده بود. حدود 11 درصد موارد، فقط زن به شدت اهل مادیات بود. در 14 درصد موارد، زن و شوهر از لحاظ توجه به مادیات باهم توافق نداشتند اما وضعیت برعکس حالت قبلی بود. در 20 درصد از زوج ها، هم زن و هم شوهر مادی بودند. بقیه زوج ها در وضعیت بینابینی قرار داشتند، یعنی نه کاملا اهل مادیات بودند و نه کاملا بی توجه به مادیات. به گفته کارول، ازدواج هایی که در آنها حداقل یکی از همسران اهل مادیات است، از همه لحاظ بدتر از ازدواج هایی است که هیچ کدام از همسران اهل مادیات نیستند (بدون توجه به اینکه مرد اهل مادیات باشد یا زن). 

کارول می گوید: «زوج های بی توجه به مادیات حدود 10 تا 15 درصد در مواردی مانند رضایت از زندگی مشترک، پایداری ازدواج و میزان کمتر اختلاف، وضعیت بهتری داشتند.» کارول می گوید: «آنچه ما یافتیم الگویی کلی بود که براساس آن به نظر می رسد توجه به مادیات برلیا ازدواج زیانبار است. احتمالا این اثر را به بهترین وجه می توان اثری فرسایشی توصیف کرد. آنچه در همه این زمینه ها مشاهده کردیم، کاهش قابل توجه و معنادار رضایت از زندگی در زوج هایی بود که یکی از همسران یا هر دوی آنها اهل مادیات بودند.» البته اینکه ازدواج میان افراد ناهماهنگ کمترین رضایت را به دنبال داشته باشد؛ منطقی به نظر می رسد زیرا پیوند میان یک فرد غیرعادی و فردی مال اندوز، به نظر از همان اول باید مایه اختلاف شود اما به گفته کارول در این بررسی به چنین نتیجه ای نرسیده اند. او می گوید: «حتی در مواردی که زن و شوهر هر دو اهل مادیات هستند، به نظر می رسد یک عامل تشدیدکننده در ایجاد اختلافات وجود دارد و مشکلات پیچیده تر می شود.»


مال دوستی اختلاف آفرین
در این تحقیق چگونگی اثر مخرب مال اندوزی بر ازدواج بررسی نشده بود اما کارول و همکارانش چند نظریه در این باره دارند. اولین نظریه این است که مال دوستی باعث می شود زن و شوهر تصمیم های اشتباه مالی بگیرند و بیشتر از آنچه باید خرج کنند، خودشان را به ورطه بدهکاری بیندازند و باعث ایجاد استرس در یکدیگر شوند. یک امکان دیگر، این است که افراد اهل مادیات به دلیل حرص و آز برای به دست آوردن مال و منال، زمان کمتری را به تحکیم روابطشان ختصاص می دهند. کارول می گوید: «آنها به اندازه زوج های بی توجه به مادیات برای روابط عاطفی شان اولویت قائل نیستند و به آن توجه نشان نمی دهند.» اما اگر عاشق همسرتان باشید و در عین حال بخواهید یک ماشین نوی لوکس هم داشته باشید، چه می توان کرد؟ 

کارول می گوید: «برای بیشتر افراد توجه به مادیات شکلی همه یا هیچ ندارد؛ مردم معتقدند می توانند جاه طلبی های مالی شان را دنبال کنند و در عین حال روابطشان را با همسرشان متحکم نگه دارند ولی ممکن است نفهمند که بلندپروازی های شان به افراد موردعلاقه شان آسیب می رساند.» به گفته کارول، در اغلب زوج ها کنار گذاشتن فرآیند فکری متوجه مادیات به بهبود زندگی مشترک کمک می کند. کارول می گوید: «به نظر من همه همسران باید با قدری تأمل، به مجموعه ارزش های شان توجه کنند و ببینند که واقعا چه چیزی در زندگی برایشان مهم است.» آیا واقعا باید اجازه دهیم بلندپروازی های مادی، مانع رسیدن ما به چیزهایی شود که ته دلمان برای ما اهمیت فوق العاده ای دارند؟

دروازه های بهشت زناشویی

دروازه های بهشت زناشویی


احساس رضايت از رابطه، اين‌كه همسران احساس كنند نيازهاي آن‌ها ديده مي‌شود، به آن پاسخ داده مي‌شود و نقش مهمي در خانه به آن‌ها محول شده است، مي‌تواند آن‌ها را به ادامه زندگي دلگرم كند. شما هم مي‌توانيد با توجه به اين نكات اين دلگرمي را در همسرتان ايجاد كنيد. 


برخي مهارت‌هاي ساده اثر زيادي روي كيفيت رابطه ما دارند، مثلا گوش دادن فعال يكي از اين مهارت‌هاست. سعي كنيد از اين مهارت در رابطه‌تان استفاده كنيد. به حرف‌هاي همسرتان با دقت گوش دهيد، تمام توجه خود را در زمان صحبت او متوجه‌اش سازيد، پيش داوري نكنيد و از بازخوردهاي مناسب براي نشان دادن توجه‌تان استفاده كنيد. نكته های دیگر را هم در ادامه بخوانید...



 به همسرتان احترام بگذارید 

يكي از ساده‌ترين راه‌ها صدازدن همسر به شكلي محترمانه است. يادتان باشد خيلي از اوقات رفتارهاي بي‌ادبانه تند از رفتارهاي ساده‌تري شروع مي‌شود. وقتي به خودمان اجازه مي‌دهيم همسرمان را به شكلي غيرمودبانه صدا بزنيم، عجيب نخواهد بود اگر بعد از مدتي از عبارات بدتر استفاده كنيم!



بچه‌ها را مقابلش قرار ندهيد  

 به بچه‌هاي‌تان ياد دهيد، به پدرشان بايد احترام بگذارند؛ البته منظور از اين ياد دادن سخنراني براي بچه‌ها نيست. از قديم گفته‌اند، «احترام امام‌زاده را متولي نگه مي‌دارد»؛ با احترام برخورد كردن شما مهم‌ترين نكته در آموزش اين احترام است. البته در مواردي كه بچه‌ها برخوردي اشتباه دارند، نوع برخورد شما و نشان دادن ناراحتي به اندازه و به شكلي صحيح مي‌تواند از تكرار آن جلوگيري كند. 



 با هم مشورت كنيد 

 سعي كنيد تصميم‌گيري‌هاي خانه را به صورت مشورتي پيش‌ببريد و نه به صورت تحكم كردن. بعضي مواقع اموري كه معمولا خودتان به تنهايي در مورد آن‌ها تصميم مي‌گيريد را با همسرتان مطرح كنيد و طبق نظر او رفتار كنيد. 



 مثل عابر بانك به او نگاه نكنيد 

متاسفانه گاهي ديده مي‌شود كه وظيفه مرد خانه، پول درآوردن است و بس. البته در ايجاد چنين وضعيتي معمولا خود فرد نيز تاحدي مقصر است اما شما سعي كنيد تا حد امكان از به وجود آمدن چنين وضعيتي جلوگيري كنيد يا حداقل آن را كمرنگ كنيد. در برخي مواقع بد نيست خواسته‌هاي او را در نظر بگيريد، مطابق نظرات او عمل كنيد و تصميم گرفتن در اموري را به بعد از مشورت با او موكول كنيد. با انجام اين كارها نيز مي‌توان تا حدي احساس ارزشمندي را در همسر ايجاد كرد. 



 قول‌هايش را عملي كنيد

 اگر همسرتان به بچه‌ها قولي داده، سعي كنيد براي عملي‌شدن قول، تلاش خودتان را بكنيد، هر چند چندان هم موافق آن نباشيد. اگر قرار باشد همسرتان به بچه‌ها چيزي بگويد و شما چيزي ديگر، در طولاني‌مدت جدا از عوارض بدي كه اين برخورد روي بچه‌ها دارد، در رابطه بچه‌ها و شما و همسرتان هم اثر مي‌گذارد. به اين موضوع مشكلاتي كه براي رابطه 2 نفري شما هم ايجاد مي‌كند را اضافه كنيد. 



  جلوي ديگران او را سرزنش نكنيد

همه ما ايراداتي داريم، تذكر در مورد ايراد نيز اتفاق عجيبي نيست كه پيش نيايد. اصلا وقتي ما همسرمان را دوست داشته باشيم، درست اين است كه به او اين موارد را به شكلي زيبا متذكر شويم اما هيچ‌وقت اين كار را جلوي ديگران انجام ندهيم بيان ايرادات جلوي ديگران در بيشتر موارد جز تحقير معناي ديگري براي همسر ما ندارد. كاري كه البته تاثير مثبت چنداني نيز به دنبال نخواهد داشت. 



 مشكل‌تان را با   او درميان بگذاريد

 اگر شاغل هستيد، اگر درس مي‌خوانيد، اگر در بخش‌هاي ديگر زندگي‌تان با مشكلي روبه‌رو مي‌شويد، بد نيست بعضي مواقع با همسرتان مشكلات‌تان را در ميان بگذاريد. شايد بگوييد اين كار را انجام مي‌دهيد اما اين بار متفاوت از ساير موارد اين كار را انجام دهيد. با او در مورد مشكلات‌تان صحبت كنيد، بگذاريد پيشنهاد دهد و از پيشنهادهاي او استقبال كنيد. 



  خطاهايش را  بزرگ نبينيد

 بزرگ نكردن خطاهاي همسرتان از جمله مواردي است كه بهتر است به آن توجه داشته باشيد. اگر همسرتان مرتكب خطايي شده كه چندان هم وحشتناك نيست، زماني كه خودش نيز پشيمان شده و سعي در جبران آن دارد، در عوض منت گذاشتن، او را سريع ببخشيد. يادتان باشد طول دادن فرآيند بخشيدن و منت گذاشتن و خلاصه نازكردن شما، در بسياري از مواقع مي‌تواند تنها باعث آسيب به عزت نفس او و احساس كوچك شدنش شود. 



  جلوي بچه‌ها دعوا نكنيد

 اگر فرزند داريد، هيچ‌وقت جلوي چشم آن‌ها با هم دعوا نكنيد. به هر صورت از قديم گفته‌اند كه در دعوا حلوا خيرات نمي‌كنند. احتمال بروز رفتارهايي كه احترام شما و همسرتان را نزد بچه‌ها كم كند در رفتار كم نيست! كم‌شدن احترام در خانه معمولا در طولاني مدت باعث مي‌شود خانه از محلي براي آرامش به محلي كه احساسات ناخوشايند ايجاد مي‌كند، تبديل شود. 

  به خانواده‌اش احترام بگذاريد  

 حتي اگر با خانواده همسرتان اختلاف‌نظرهاي زيادي داريد و سابقه خوبي نيز در رابطه شما با آن‌ها وجود ندارد، باز سعي كنيد به آن‌ها احترام گذاشته و همسرتان را براي قطع رابطه با آن‌ها تحت فشار نگذاريد. احترام به خانواده همسر، در واقع احترام به خود او نيز هست. اگر خاطرات تلخ زيادي داريد، فقط همين نكته را در ذهن داشته باشيد كه لازم نيست عاشق آن‌ها باشيد اما مي‌توانيد برخوردي انساني و محترمانه با آن‌ها داشته باشيد؛ رابطه‌اي كه در نهايت به نفع شما نيز خواهد بود. 



  مدام گله نكنيد  

سعي‌كنيد زمان حضور همسرتان را تنها به بيان مسائلي كه داشتيد، مشكلاتي كه بايد او در اسرع وقت حل كند، بيان انتقادات و نارضايتي‌ها و مواردي از اين دست پر نكنيد. اين كار باعث مي‌شود براي خود شما نيز حضور همسر به معني مسائل تنش‌زا و ناخوشايند شود، علاوه بر اين‌كه براي همسرتان نيز حضور در خانه و همنشيني با شما به معني تنش و ناراحتي مي‌شود. سعي كنيد توازني بين بيان مسائل خوشايند و ناخوشايند برقرار كرده و به ويژه در ابتداي حضور همسرتان در خانه، محيطي آرام برقرار كنيد. 



 خشم‌تان را كنترل كنيد

 بسياري از ما زماني كه عصباني مي‌شويم ديگر فراموش مي‌كنيم چه كاري خوب است، چه كاري بد. معمولا برخوردهاي ما تند بوده و چندان كنترلي نيز روي آن‌ها نداريم. اين نقطه‌ضعف البته قابل برطرف كردن است؛ كافي است در كلاس‌هايي كه به منظور مديريت خشم در مراكز مشاوره يا فرهنگسراها برگزار مي‌شود شركت كنيد تا به اين ترتيب بتوانيد عصبانيت خود را به شيوه‌اي درست بيان كنيد؛ شيوه‌اي كه نه به شما آسيب برساند، نه به همسرتان و نه به رابطه بين شما!



  حس‌تان را روتوش كنيد

 چه در زمان خوشحالي و چه در زمان دلخوري از روش‌هاي مناسب براي ابراز احساسات استفاده كنيد؛ البته حتما همان‌طور كه خودتان هم به تجربه دريافته‌ايد حساسيت موضوع زماني كه دلخوريد بيشتر است. استفاده از جملاتي كه اول آن‌ها با من شروع مي‌شود، اشاره به رفتار مشخصي كه باعث دلخوري شده و نه توهين به شخصيت فرد، از جمله مواردي هستند كه بهتر است به آن‌ها توجه داشته باشيد. 



  به زبان بي‌زباني حرف نزنيد

 يكي از اشتباهاتي كه همسران زيادي درگير آن هستند، باورهاي اشتباه شناختي است. يكي از اين باورهاي اشتباه اين است كه همسر ما بايد از نيازهاي ما بدون اين‌كه ما آن‌ها را بيان كنيم، خبر داشته باشد. چنين باوري معمولا باعث ايجاد نارضايتي در خود ما و بعد از مدتي هم ايجاد عصبانيت در همسرمان مي‌شود، زيرا در هر صورت او توانايي ذهن‌خواني ندارد. براي پيشگيري از اين دردسرها بد نيست با اين باورهاي اشتباه آشنا شويد و فكري به حال آن‌ها بكنيد. با اين كار آينده زندگي مشترك‌تان را نيز تضمين كرده‌ايد. برخي رفتارهاي ساده مي‌توانند رابطه عاطفي بين ما و همسرمان را تقويت كنند. فراموش نكنيد كه نيازهاي عاطفي بخش مهمي از نيازهاي هر فرد است كه ارضاي آن‌ها مي‌تواند رضايت از رابطه را افزايش دهد. 



 ايراد نگيريد

 شايد با خود فكر كنيد اگر قرار به تعريف كردن باشد كه اوضاع درست نمي‌شود؛ با ايرادات همسرتان كه البته گاهي اوقات بدجوري هم اعصاب خرد كن مي‌شود، چه مي‌شود كرد؟ به روي او نياورم؟ آن وقت هيچ وقت درست مي‌شود؟ اصلا اين همه خودخوري درست است؟ توجه داشته باشيد لازم نيست كه خيلي خودتان را سانسور كنيد، دندان روي جگر بگذاريد و وقتي ايرادي وجود دارد، به روي همسرتان نياوريد. مي‌توان ايرادات را بيان كرد اما با زباني زيبا، بدون توهين، بدون مسخره كردن و تحقير مي‌شود در مورد آن‌ها گفت‌وگو كرد اما اگر قرار باشد «تنها» در مورد آن‌ها با همسرتان حرف بزنيد و صحبت ديگري نداشته باشيد، آن وقت مشكل ايجاد مي‌شود. از تاكيد زياد روي نقاط ضعف خودداري كنيد. 



  او را ستايش كنيد

هر چند وقت يك بار سعي كنيد به همسرتان نشان دهيد كه نقاط مثبت او را مي‌بينيد. تعريف كردن از همسر متاسفانه كاري است كه بسياري از افراد از ياد برده‌اند. از همسرتان تعريف كنيد طوري كه انگار اين ويژگي خوب را تنها و تنها او در جهان دارد، مطمئن باشيد اين كار نه تنها همسرتان را طلبكار نمي‌كند و باعث كوچكي شما نمي‌شود كه در طولاني مدت، هم باعث خوشحالي همسرتان و هم باعث افزايش رضايت در خود شما مي‌شود. 



  منفي‌بافي نكنيد

در مورد آينده زندگي مشترك‌تان با اميد صحبت كنيد. برنامه‌هايي براي آن داشته باشيد و با همسرتان در مورد آن صحبت كنيد. فقط يادتان باشد لازم نيست زيادي جدي وارد بحث در مورد آينده شويد؛ اين قدر كه در مورد 20 سال بعد دعواي‌تان شود كه اسم نوه‌تان چه باشد بهتر است! هدف از اين كار در درجه اول ساخت آينده زندگي در ذهن است، كاري كه به هر دوي شما اميد بيشتري براي بهتركردن زندگي‌تان مي‌دهد.



از او تعريف كنيد

 جداي از تعريف از زندگي مشترك‌تان، سعي كنيد از همسرتان و ويژگي‌هاي خوبي كه دارد، جلوي ديگران نكاتي را بيان كنيد. البته مي‌دانم كه متاسفانه در فرهنگ ما خيلي رسم نيست كه همسران از همديگر تعريف كنند اما اگر مي‌دانستيد اين كار چقدر مي‌تواند رابطه بين شما را تقويت كرده و شما را به او نزديك‌تر كند و البته احساس رضايت را به شكلي غيرمستقيم در شما افزايش دهد، قطعا خودتان يك تنه دست به كار مي‌شديد!

گاهي  تنها  باشيد

 بد نيست هراز گاهي برنامه‌اي مشترك بدون حضور بچه‌ها داشته باشيد. البته لازم نيست دفعات آن خيلي زياد يا زمان آن طولاني باشد. اين فعاليت مشترك مي‌تواند رفتن به سينما و تئاتر باشد يا حتي قدم زدن در پارك. اگر امكانش را داريد كه بچه‌ها را به كسي بسپاريد، به شكلي كه دائم نگران آن‌ها نباشيد مسافرتي يكي، دو روزه نيز پيشنهاد خوبي است. 



راه حلي منطقي پيدا كنيد

يكي از مهارت‌هايي كه مي‌تواند در زمان تصميم‌گيري سخت به كمك ما بيايد و از اختلافات رايج كم كند، مهارت حل مسئله است. آشنايي با اين مهارت به شما اين اجازه را مي‌دهد تا در عوض برخوردي صرفا احساساتي، به دنبال راه‌حلي بهتر و منطقي‌تر باشيد. در اين وضعيت اختلاف‌نظرها نيز راحت‌تر حل مي‌شوند. 



  لطيف باشيد

 استفاده از عبارات محبت‌آميز به اندازه و درستي مي‌تواند ارتباط عاطفي شما را تقويت كند. توجه داشته باشيد كه نوازش مي‌تواند به صورت كلامي هم باشد؛ زماني كه با عباراتي زيبا و لطيف با او صحبت مي‌كنيد. اگر براي شما ابراز احساسات چندان راحت نيست، براي شروع شايد بد نباشد كه از فرستادن پيامك‌هايي زيبا استفاده كنيد. 

10 اشتباه مخرب که هر مشاجره ای را بدتر میکند!

10 اشتباه مخرب که هر مشاجره ای را بدتر میکند!

ارتباط خوب روابط را ارتقاء می بخشد، همچنین صمیمیت، اعتماد و حمایت بین طرفین را نیز بیشتر می کند. عکس این مسئله نیز صادق است: ارتباط بد صمیمیت را از بین برده، عدم اعتماد و اطمینان ایجاد می کند و حتی موجب تحقیر و اهانت بین دو طرف می شود. در زیر به چند نمونه از رفتارها و الگوهای ارتباطی ضعیف، منفی و حتی مخرب اشاره می کنیم که هر دعوا و مرافعه ای را بدتر می کند.

1. اجتناب از دعوا به طور کل:به جای صحبت کردن درمورد مشکلات در یک جو آرام و توام با احترام برخی افراد سعی می کنند هیچ چیز درمورد مشکلات و دلیل ناراحتی خود به طرف مقابل نگویند و بعد آن را یکباره به صورت عصبانیتی وحشتناک بیرون می دهند. این به نظر راهی کم استرس تر می آید-که بخواهید به طور کل از بحث و مشاجره دوری کنید—اما معمولاً استرس بیشتری برای هر دو طرف ایجاد می کند چون با آن انفجار عصبانیت، تنش، خشم و مشاجره بیشتری بین دو نفر ایجاد خواهد شد. پس بهتر این است که به راحتی و با آرامش خاطر درمورد مشکلات خود با هم بحث کنید.

2. حالت دفاعی گرفتن:بعضی ها به جای اینکه گله و شکایت های طرف مقابل را با دیدی منتقدانه و با میل شخصی مورد توجه قرار دهند و نقطه نظرات او را درک کنند، سعی می کنند هرگونه اشتباه و خطای خود را انکار کنند و به هیچ طریق زیر بار نمی روند که ممکن است خودشان موجب بروز مشکل شده باشند. شاید به نظر برسد که انکار مسئولیت استرس را در کوتاه زمان کمتر می کند اما در طولانی مدت موجب بروز مشکلات بسیاری خواهد شد.

3. تعمیم افراطیبعضی ها وقتی اتفاقی می افتد که چندان به مذاقشان خوش نیست با عمومیت دادن آن مشکل را بیرون می دهند. هیچوقت جملات خود را با "تو همیشه...." یا "تو هیچوقت..." مثل "تو همیشه دیر میای خونه" یا "تو هیچوقت کارایی که من دوست دارم را انجام نمیدی" شروع نکنید. کمی مکث کنید، فکر کنید و ببینید آیا این جمله ها واقعاً صحت دارد. همچنین هیچوقت با پیش کشیدن مشکلات قدیمی سعی نکنید که مشاجره را بدتر کنید.

4. حق داشتناگر بخواهید فکر کنید که برای هر کاری روش "درست" و روش "غلط" وجود دارد، و روش شما همیشه "درست" است، رابطه تان خراب خواهد شد. هرگز نخواهید که طرفتان هم مثل شما به قضایا نگاه کند و اگر دیدگاه آنها متفاوت بود، جنگ و جدال راه نیندازید. همیشه به دنبال مصالحه باشید و یادتان باشد که هیچوقت یک روش "درست" یا "غلط" محض وجود ندارد و ممکن است هر دو نقطه نظر کاملاً صحیح باشند.

5. روانکاویبعضی ها به جای اینکه درمورد افکار و احساسات طرف مقابلشان سوال کنند، فکر می کنند که می دانند که طرفشان به چه چیز فکر میکند یا درمورد یک مسئله خاص چه احساسی دارد و معمولاً هم این تفسیرها منفی است. مثلاً وقتی طرفشان دیر سر قرار می آیند، پیش خودشان فکر می کنند که برای او اهمیت ندارند. این کار دشمنی و سوءتفاوم بین دو طرف ایجاد می کند.

6. گوش ندادنبعضی افراد حرف به جای اینکه خوب به حرفهای طرف مقابلشان گوش کنند و حرفهای او را درک کنند، موقعی که طرفشان مشغول صحبت کردن است، حرف او را قطع می کنند، چشمانشان را اینطرف و آنطرف می گردانند یا به آنچه خودشان می خواهند در جواب بگویند فکر می کنند. اینکار باعث می شود نتوانید به خوبی از نقطه نظرات طرف مقابلتان مطلع شوید. هیچوقت اهمیت گوش دادن به حرفهای همدیگر را دست کم نگیرید.

7. تقصیر را گردن دیگری انداختنبعضی افراد با انتقاد از طرف مقابل و مقصر دانستن او برای موقعیت حاضر با مشکل برخورد می کنند. هیچوقت ضعف های خود را قبول نمی کنند و به هر قیمتی که شده دربرابر آن ایستادگی می کنند چون فکر می کنند با قبول ضعف هایشان از اعتبارشان کم می شود. به جای این رفتارها باید سعی کنید هر دعوا و مشاجره را فرصتی بدانید برای بررسی منتقدانه وضعیت، ارزیابی نیازهای هر دو طرف و رسیدن به یک راه حل که به هر دو کمک کند.

8. سعی در برنده شدن در دعواهدف از بحث بین دو نفر باید درک متقابل و رسیدن به توافق نظر یا راه حل باشد که نیازهای هر دو طرف در آن ملاحظه شود. اگر سعی دارید نشان دهید که طرف مقابلتان چه اشتباهاتی انجام داده است، احساسات او را دست کم بگیرید و محکم روی نظر خودتان بایستید، بدانید که مسیر اشتباهی را انتخاب کرده اید.

9. حمله های شخصیتیگاهی اوقات برخی افراد هر عمل منفی ازطرف مقابل را جدی گرفته و آن را نقص شخصیتی او قلمداد میکنند. مثلاً وقتی شوهری جوراب خود را اینطرف و آنطرف خانه می اندازد، زن آن را یک اشکال شخصیتی در او قلمداد کرده و برچسب تنبل بودن و بی ملاحظه بودن را به او می چسباند. این روش در هر دو طرف درک و احساس نادرست ایجاد می کند. یادتان باشد که درهر شرایطی برای شخصیت طرف مقابلتان احترام قائل باشید حتی اگر رفتاری از او را دوست نداشته باشید.

10. توپ را به زمین مقابل شوت کردنوقتی یک طرف می خواهد درمورد مشکلی در رابطه صحبت کند، طرف مقابل حالت دفاعی به خود می گیرد و از صحبت کردن یا حرف زدن با او طفره می رود. این نوعی بی احترامی به فرد مقابل است و در برخی موقعیت های خاص، حتی اهانت آمیز است و موجب شدت گرفتن مشکل هم می شود. اینکار نه تنها هیچ مشکلی را حل نمی کند، بلکه موجب جریحه دار کردن احساسات طرف مقابل و خراب شدن رابطه هم می شود. پس بهتر است که با احترام و علاقه به حرفهای طرف مقابل خود گوش کنید.

چرا یک دانشجو نمی تواند درس بخواند؟!


چرا یک دانشجو نمی تواند درس بخواند؟!

 

سال 365 روز است در حالی كه:

1- در سال 52 جمعه داریم و میدانید كه جمعه ها فقط برای استراحت است به این ترتیب 313 روز باقی میماند.

2- حداقل 50 روز مربوط به تعطیلات تابستانی است كه به دلیل گرمای هوامطالعه ی دقیق برای یك فرد نرمال مشكل است. بنابراین۲۶۳ روز دیگرباقیمیماند.

3- در هر روز 8 ساعت خواب برای بدن لازم است كه جمعا”122 روز میشود. بنابراین 141 روز باقی میماند.

4- اما سلامتی جسم و روح روزانه 1 ساعت تفریح را میطلبد كه جمعا”15 روز میشود. پس 126 در روز باقی میماند.

5- طبیعتا ”2 ساعت در روز برای خوردن غذا لازم است كه در كل 30 روز میشود. پس 96 روز باقی میماند.

6- 1 ساعت در روز برای گفتگو و تبادل افكار به صورت تلفنی لازم است. چراكه انسان موجودی اجتماعی است. این خود 15 روز است. پس 81 روز باقی میماند.

7- روزهای امتحان 35 روز از سال را به خود اختصاص میدهند. پس 46 روز باقی میماند.

8- تعطیلات نوروز و اعیاد مختلف دست كم 30 روز در سال هستند. پس 16 روز باقی میماند.

9- در سال شما 10 روز را به بازی میگذرانید. پس 6 روز باقی میماند.

10- در سال حداقل 3 روز به بیماری طی میشود و 3 روز دیگر باقی است .

11- سینما رفتن و سایر امور شخصی هم 2 روز را در بر میگیرند. پس 1 روز باقی می ماند.

12- يك روز باقی مانده همان روز تولد شماست. چگونه می توان در آن روز درس خواند؟

آدم‌هاي موفق 30 فرق دارند   

آدم‌هاي موفق 30 فرق دارند  

 

از مشكلات درس مي‌گيرند، در حالي كه ديگران فقط مشكلات را مي‌بينند.

1- فرصت‌هايي را مي‌بينند و پيدا مي‌كنند كه ديگران آنها را نمي‌بينند.

2- از مشكلات درس مي‌گيرند، در حالي كه ديگران فقط مشكلات را مي‌بينند.

3- روي راه‌حل‌ها تمركز مي‌كنند.

4- هوشيارانه و روشمندانه موفقيت‌شان را مي‌سازند، در زماني كه ديگران آرزو مي‌كنند موفقيت به سراغ‌شان‌ آيد.

5- مثل بقيه ترس‌هايي دارند ولي اجازه نمي‌دهند ترس آنها را كنترل و محدود كند.

6- سوالات درست را به شيوه صحيح از خود مي‌پرسند. سوال‌هايي كه آنها را در مسير مثبت ذهني و روحي قرار مي‌دهد.

7- به ندرت از چيزي شكايت مي‌كنند و انرژي‌شان را به خاطر آن از دست نمي‌دهند. همه چيزي كه شكايت كردن باعث آن است فقط قرار دادن فرد در مسير منفي‌بافي و بي‌ثمر بودن است.

8- سرزنش نمي‌كنند (واقعا فايده‌اش چيست؟- آنها مسووليت كارهايشان و نتايج كارهايشان را تماما به عهده مي‌گيرند.

9- وقتي ناچارند از ظرفيتي بيش از حد ظرفيت‌شان استفاده كنند هميشه راهي را براي بالا بردن ظرفيت‌شان پيدا مي‌كنند و بيشتر از ظرفيت‌شان از خود توقع دارند. آنها از آنچه دارند به نحو كارآمدتري استفاده مي‌كنند.

10- هميشه مشغول، فعال و سازنده هستند. هنگامي كه اغلب افراد در حال استراحت هستند آنها برنامه‌ريزي کرده و فكر مي‌كنند تا وقتي كه كارشان را انجام مي‌دهند استرس كمتري داشته باشند.

11- خودشان را با افرادي كه با آنها هم فكر هستند، متحد مي‌كنند. آنها اهميت و ارزش قسمتي از يك گروه بودن را مي‌دانند.

12- بلندپرواز هستند و دوست دارند حيرت‌انگيز باشند. آنها هوشيارانه انتخاب مي‌كنند تا بهترين نوع زندگي را داشته باشند و نمي‌گذارند زندگي‌شان اتوماتيك‌وار سپري شود.

13- به‌وضوح و دقيقا مي‌دانند كه چه چيزي در زندگي مي‌خواهند و چه نمي‌خواهند. آنها بهترين واقعيت را دقيقا براي خودشان مجسم و طراحي مي‌كنند به جاي اينكه صرفا تماشاگر زندگي باشند.

14- بيشتر از آنكه تقليد كنند، نوآوري مي‌كنند.

15- در انجام كارهايشان امروز و فردا نمي‌كنند و زندگي‌شان را در انتظار رسيدن بهترين زمان براي انجام كاري از دست نمي‌دهند.

16- آنها دانش‌آموزان مدرسه زندگي هستند و همواره براي يادگيري روي خودشان كار مي‌كنند. 
آنها از راه‌هاي مختلفي مثل تحصيلات آموزشگاهي، ديدن و شنيدن، پرسيدن، خواندن و تجربه كردن ياد مي‌گيرند.

17- هميشه نيمه پر ليوان را مي‌بينند و توانايي پيدا كردن راه درست را دارند.

18- دقيقا مي‌دانند كه چه كاري بايد انجام دهند و زندگي‌شان را با از شاخه‌اي به شاخه‌اي ديگر پريدن از دست نمي‌دهند.

19- ريسك‌هاي حساب‌شده‌اي انجام مي‌دهند؛ ريسك‌هاي مالي، احساسي و شغلي.

20- با مشكلات و چالش‌هايي كه برايشان پيش مي‌آيد سريع و تاثيرگذار روبه‌رو مي‌شوند و هيچ وقت در مقابل مشكلات سرشان را زير برف نمي‌كنند. با چالش‌ها روبه‌رو مي‌شوند و از آنها براي پيشرفت خودشان بهره مي‌برند.

21- منتظر قسمت و سرنوشت و شانس نمي‌مانند تا آينده‌شان را رقم بزند. آنها بر اين باورند كه با تعهد و تلاش و فعاليت، بهترين زندگي را براي خودشان مي‌سازند.

22- وقتي بيشتر مردم كاري نمي‌كنند؛ آنها مشغول فعاليت هستند. آنها قبل از اينكه مجبور به كاري بشوند، عمل مي‌كنند.

23- بيشتر از افراد معمولي روي احساسات‌شان كنترل دارند. آنها همان احساساتي را دارند كه ما داريم ولي هيچ‌گاه برده احساسات‌شان نمي‌شوند.

24- ارتباط‌گرهاي خوبي هستند و روي رابطه‌ها كار مي‌كنند.

25- براي زندگي‌شان برنامه دارند و سعي مي‌كنند برنامه‌شان را عملي كنند. زندگي آنها از كارهاي برنامه‌ريزي نشده و نتايج اتفاقي عاري است.

26- در زماني كه بيشتر مردم به هر قيمتي مي‌خواهند از رنج كشيدن و بودن در شرايط سخت اجتناب كنند، افراد موفق قدر و ارزش كار كردن و بودن در شرايط سخت را مي‌فهمند.

27- ارزش‌هاي زندگي‌شان معلوم است و زندگي‌شان را روي همان ارزش‌ها بنا مي‌كنند.

28- تعادل دارند. وقتي از لحاظ مالي موفق هستند، مي‌دانند كه پول و موفقيت مترادف هم نيستند. آنها مي‌دانند افرادي كه فقط از نظر مالي در سطح مطلوبي قرار دارند، موفق نيستند. اين در حالي است كه خيلي‌ها خيال مي‌كنند پول همان موفقيت است. ولي آنها دريافته‌اند كه پول هم مثل بقيه چيزها يك وسيله است براي دستيابي به موفقيت.

29- اهميت كنترل داشتن روي خود را درك كرده‌اند. آنها قوي هستند و از اينكه راهي را مي‌روند كه كمتر كسي مي‌تواند برود، شاد مي‌شوند.

30- از خودشان مطمئن هستند. 
دوستدار شما محمد

گروه 99  

گروه 99 

پادشاهی که بر یک کشور بزرگ حکومت می کرد، باز هم از زندگی خود راضی نبود؛اما خود نیز علت را نمی دانست.

روزی پادشاه در کاخ امپراتوری قدم می زد. هنگامی که از آشپزخانه عبور می کرد، صدای ترانه ای را شنید.

به دنبال صدا، پادشاه متوجه یک آشپز شد که روی صورتش برق سعادت و شادی دیده می شد.
پادشاه بسیار تعجب کرد و از آشپز پرسید: ‘چرا اینقدر شاد هستی؟’

آشپز جواب داد: ‘قربان، من فقط یک آشپز هستم، اما تلاش می کنم تا همسر و بچه ام را شاد کنم.
ما خانه ای حصیری تهیه کرده ایم و به اندازه کافی خوراک و پوشاک داریم.
بدین سبب من راضی و خوشحال هستم.

پس از شنیدن سخن آشپز، پادشاه با نخست وزیر در این مورد صحبت کرد.
نخست وزیر به پادشاه گفت : ‘قربان، این آشپز هنوز عضو گروه 99 نیست!

اگر او به این گروه نپیوندد، نشانگر آن است که مرد خوشبینی است.
پادشاه با تعجب پرسید: گروه 99 چیست؟

نخست وزیر جواب داد: ‘اگر می خواهید بدانید که گروه 99 چیست،
باید این کار را انجام دهید: یک کیسه با 99 سکه طلا در مقابل در خانه آشپز بگذارید.
به زودی خواهید فهمید که گروه 99 چیست!
پادشاه بر اساس حرف های نخست وزیر فرمان داد یک کیسه با 99 سکه طلا را در مقابل در خانه آشپز قرار دهند.

آشپز پس از انجام کارها به خانه باز گشت و در مقابل در کیسه را دید. با تعجب کیسه را به اتاق برد و باز کرد.

با دیدن سکه های طلایی ابتدا متعجب شد و سپس از شادی آشفته و شوریده گشت.
آشپز سکه های طلایی را روی میز گذاشت و آنها را شمرد. 99 سکه؟

آشپز فکر کرد اشتباهی رخ داده است. بارها طلاها را شمرد؛ ولی واقعاً 99 سکه بود!

او تعجب کرد که چرا تنها 99 سکه است و 100 سکه نیست!

فکر کرد که یک سکه دیگر کجاست و شروع به جستجوی سکه صدم کرد. اتاق ها و حتی حیاط را زیر و رو کرد؛اما خسته و کوفته و ناامید به این کار خاتمه داد!

آشپز بسیار دل شکسته شد و تصمیم گرفت از فردا بسیار تلاش کند تا یک سکه طلایی دیگر بدست آورد و ثروت خود را هر چه زودتر به یکصد سکه طلا برساند.

تا دیروقت کار کرد. به همین دلیل صبح روز بعد دیرتر از خواب بیدار شد و از همسر و فرزندش انتقاد کرد
که چرا وی را بیدار نکرده اند! آشپز دیگر مانند گذشته خوشحال نبود و آواز هم نمی خواند؛
او فقط تا حد توان کار می کرد.
پادشاه نمی دانست که چرا این کیسه چنین بلایی برسر آشپز آورده است و علت را از نخست وزیر پرسید.

نخست وزیر جواب داد: ‘قربان، حالا این آشپز رسماً به عضویت گروه 99 درآمد!
اعضای گروه 99 چنین افرادی هستند: آنان زیاد دارند اما ... راضی نیستند

خوشبختي ما در سه جمله است :
تجربه از ديروز، استفاده از امروز، اميد به فردا
ولي حیف که ما با سه جمله ديگر زندگي مان را تباه مي کنيم :
حسرت ديروز، اتلاف امروز، ترس از فردا. 


دوست دار شما محمد