خانـم ها نیـازمند چـه جـملاتی هستنـد ! ( قابـل تـوجه آقـایان ! )

آقایان محترم شاید ندانید که یک جمله ساده چقدر می تواند روی زندگی مشترک تان تاثیر بگذارد و اعتماد همسرتان به شما و زندگی مشترک تان را بیشتر کند. اگر از آن دسته مردهایی هستید که فکر می کنند، جملات اهمیتی ندارد و تنها چیزی که مهم است درون شماست، کاملا در اشتباهید. باید باور کنید که دنیای ذهنی زنان و مردان تفاوت زیادی دارد و اگر می خواهید همسرتان را خوشحال کنید باید به دنیایش وارد شوید و او را به شیوه خودش آرام و شاد کنید.

تا زمانی که با این احساسات درونی تان جمله ای نسازید و همسرتان را از آنها با خبر نکنید، هیچ اتفاق خوبی در زندگی مشترک تان نخواهد افتاد. اگر هم از اهمیت این جملات باخبرید اما نمی دانید چه بگویید و از کجا شروع کنید، بهتر است از این توصیه ها کمک بگیرید و با دنیای زنان آشناتر شوید.

 چقدر زیبایی
زن ها دوست دارند ظاهرشان را ستایش کنید و گاهی به آنها بگویید که چه چهره زیبایی دارند. حتی اگر همسر شما واقعا به این زیبایی نباشد از اینکه گمان کند در نظر شما این طور به نظر می رسد، احساس غرور خواهد کرد.

البته بی گدار به آب نزنید و بدون آنکه برای حرف تان دلیلی داشته باشید او را ستایش نکنید. چون درست در زمانی که به همسرتان می گویید، چقدر زیبا هستی... او دلیل شما را خواهد پرسید و خواهد گفت از چه نظر؟ پس سعی کنید برای این ادعای تان جزئیاتی را هم مطرح کنید و به این فکر کنید، چه چیز در او زیباتر است و بعد سراغ تعریف کردن بروید.

 
تو خیلی خاصی
این که همسر شما بشنود که او فردی بی همتاست و هیچ زن دیگری نمی توانسته شما را به این اندازه خوشبخت کند، یک حس فوق العاده به او می دهد. زن ها دوست دارند، بدانند که با تمامی گزینه های دیگری که شاید همسرشان به آنها برای ازدواج درنظر داشته فرق می کنند و آنها ویژگی هایی دارند که از نظر شوهرشان در هیچ کدام از زن های دور بر هم وجود ندارد.

شما باید این خاص بودن را به او گوشزد کنید و بگویید که کدام یک از ویژگی های همسرتان بیش از دیگر ویژگی ها، شما را تحت تاثیر قرار داده. این موضوع نه تنها حس خوب مورد توجه قرار گرفتن و قدردانی شما را به او می دهد بلکه باعث می شود که او تمرکز بیشتری روی ویژگی های مثبتش داشته باشد و برای پررنگ کردن شان تلاش کند. زن ها دوست دارند از شوهرشان بشنوند که پر از صفات مثبت هستند و این که همسرشان به دلیل همین صفات به آن ها افتخار می کند. 

 
با تو بودن بی نظیر است
زن ها دوست دارند، همسرشان به رابطه ای که دارد افتخار کند و به دلیل آرامشی که در این رابطه دارد هم از آن ها قدردانی کند. این قدردانی ممکن است به شکل های مختلفی صورت بگیرد. مثلا وقتی مردی زودتر از سر کار می آید و به همسرش می گوید، دوست داشتم امروز بیشتر کنار تو باشم یا این که دوست دارم وقتم را بیشتر با تو بگذرانم و باقی مانده کارهایم را هم کنار تو انجام دهم می تواند یک حس فوق العاده را در زنان ایجاد کند.

با شنیدن این قدردانی ها زن برای بیشتر درک کردن همسرش تلاش خواهد کرد و برای این که همسرش در ساعات بیشتری که در خانه است آرامش داشته باشد و این اتفاق را تکرار کند، مصمم تر خواهد شد. آن ها از این تصور که مردشان دوست دارد ساعتی از روز را تنها کنار او و تنها برای استفاده از وقت ۲نفره شان مشخص می کند بیش از هر چیزی خوشحال می شوند. 

 
دوستت دارم
اگر می خواهید همسرتان از این که دوستش دارید مطمئن شود چاره ای جز گفتن این حرف ندارید اما مهم تر از گفتن این حرف ها عملکرد شماست. زن ها دوست دارند عشق تان را با کارهای تان نشان دهید. دادن یک شاخه گل، یک هدیه بی مناسبت، پیامک های احوالپرسی طول روز و خیلی کارهای ساده دیگر می تواند تاثیر خاصی روی رابطه شما بگذارد و این زندگی را در چشم همسرتان افتخار آمیزتر کند.

اما ماجرا به همین جا ختم نمی شود، شما باید مراقب تمام حرف هایی که میان تان رد و بدل می شود باشید و فکر نکنید کلمات تاثیر چندانی ندارند. مهم تر از همه این که باید مراقب قول هایی که به همسرتان می دهید باشید. گرچه پاسخ مثبت شما به خواسته های همسرتان می تواند او را خوشحال کند اما عمل نکردن به وعده های کوچک و بزرگ تان مشکل را چند برابر خواهد کرد و تاثیری منفی روی نگاه همسرتان به شما و رابطه خواهد گذاشت. 

 
متاسفم
برای زن ها مهم ترین اتفاقی که می تواند بعد از یک دعوا یا دلخوری پیش بیاید، شنیدن عذرخواهی مردشان است. آن ها دوست دارند تاسف واقعی شما را ببینند و بعد از این دلخوری ها مورد دلجویی قرار گیرند. غرورتان را کنار بگذارید و اگر اشتباه کرده اید قبل از توضیح دادن دلایل تان از او عذر خواهی کنید.

اینکه شما بدون گفتن این که پشیمانید شروع به توضیح دادن و دلیل تراشی کنید می تواند ناراحت کننده ترین واکنش بعد از دعوا برای یک زن باشد. پس اگر نمی خواهید اوضاع را از این که هست خراب تر کنید با یک جمله ای که از ته دل می گویید همه چیز را رو به راه کنید؛ بگویید: ببخشید و متاسفم! 

 
همه چیز را درست می کنم
حتی اگر یک سوپرمن نباشید باید بتوانید به همسرتان اطمینان دهید که همه چیز تحت کنترل است و تا زمانی که در کنارش هستید نمی گذارید زندگی تان را چیزی تهدید کند. گرچه شما با رفتارهای تان باید این اطمینان را در او ایجاد کنید اما در لحظاتی که او از ته دل غمگین است و احساس اضطراب می کند باید این جمله جادویی را به کار ببرید و به او آرامش دهید.

اگر فکر می کنید فراهم کردن امکانات زندگی برای شاد کردن همسرتان کافی است اشتباه می کنید. ایجاد احساس آرامش و اطمینان و گاهی بیان کردن این جملات او را بسیار آرام تر و اعتمادش به زندگی مشترک تان را هم بیشتر خواهد کرد. 

 
بیا صحبت کنیم
اگر همسرتان مدتی است که ناراحت یا پریشان است اما توضیحی در این مورد به شما نمی دهد، باید خودتان پیش قدم شوید. شاید او مشکل بزرگی دارد که گفتنش برایش آسان نیست و شاید هم منتظر جرقه ای از طرف شماست. یادتان نرود که هیچ ناراحتی بی دلیل نیست و این که شما از کنار این پریشانی ها بگذرید و آن ها را جدی نگیرید، می تواند همسرتان را ناراحت تر از آنچه هست کند و حتی گاهی زندگی مشترک تان را هم زیر سوال ببرد.

پس بعد از هر دلخوری که بین تان پیش می آید یا حتی زمانی که می بینید رفتار همسرتان تغییر کرده اما دلیلش را نمی دانید، به او پیشنهاد گفت وگو دهید و حتی اگر از این گفت وگو طفره رفت برایش توضیح دهید که شنیدن حرف ها و احساساتش چقدر برای شما اهمیت دارد و چقدر برای بهتر کردن زندگی مشترک تان اشتیاق دارید.

 

غلبه بر اضطراب امتحان

همه ما پيش از امتحان يا وقايع مهم ديگر ،درجاتي از نگراني يا تنش را تجربه مي كنيم . در واقع مقادير كم اضطراب ونگراني ما را بر مي انگيزد و به ما كمك مي كند ولي نگراني بيش از حد مي تواند مشكل ايجاد كند مخصوصا اگر در جريان آماده سازي و انجام امتحان‌ها مزاحمت ايجاد كند.برای مقابله با اضطراب در این مواقع گامهایی وجود دارد که در این مقاله به آن پرداخته می شود.

مقابله با اضطراب

اولين گام اين است كه بين دو نوع اضطراب تمايز قائل شويم. اگر اضطراب شما نتيجه مستقيم عدم آماده‌سازي باشد آن را واكنش طبيعي و منطقي در نظر بگيريد ولي اگر كاملا آماده‌ايد ولي با اين حال هنوز وحشت زده و يا حساس هستيد واكنش شما منطقي نيست. با اين كه هر دو اين اضطراب‌ها طبيعي تلقي مي‌شوند (‌چون هركسي ممكن است آنها را تجربه كند) ولي محققا آنچه اهميت دارد به دست آوردن دانش و اطلاعات در زمينه چيره شدن بر آثار اين گونه اضطراب‌ها مي‌باشد.

آماده سازي مي تواند كمك كند

آماده‌سازي بهترين شيوه به حداقل رساندن اضطراب منطقي است. به نكات زير توجه كنيد.

-        از تلنبار كردن مطالب امتحان اجتناب كنيد. تسلط بر كل مطالب يك نيمسال تحصيلي يك روز قبل از امتحان شيوه يادگيري غلطي است و به آساني اضطراب ايجاد مي كند چون وقت كافي براي اين همه مطالب در اختيار نداريد.

-        كل مطالب و اطلاعاتي را كه در طول يك نيمسال تحصيلي به شما ارائه شده تركيب كنيد و به منظور تسلط بر مفاهيم كليدي و اساسي درس به كارگيريد.

-        به هنگام مطالعه از خود بپرسيد چه سؤالي ممكن است از شما پرسيده شود آنگاه سعي كنيد با ادغام ويكپارچه ساختن تمامي افكاري كه از سخنراني ها ، يادداشت ها، كتاب ها وخواندني‌هاي اضافي به دست آورده ايد به آن سؤال پاسخ دهيد .

-        اگر وقت كافي براي خواندن كل مطالب ارائه شده در نيمسال تحصيلي نداريد. بخشي از آن را كه مي توانيد بخوانيد و روي آن كار كنيد ، انتخاب كنيد . در امتحان يك هدف خود را ارائه دانش از طريق اين اطلاعات قرار دهيد.

تغيير دادن نگرش هاي خود

با تغييردادن ديدگاه خود درباره تجربه امتحان،  ‌مي‌توانيد از مطالعه كردن لذت ببريد و عملكرد شما نيز بهبود مي‌يابد. زياد از حد به نمره اهميت ندهيد. نمره نه بازتابي از ارزش فردي شماست و نه مي‌تواند موفقيت آينده شما را پيش‌بيني كند. نكات زير را درنظر بگيريد:

·    به خودتان بگوئيد كه يك امتحان تنها يك امتحان است چيزهاي ديگر هم در زندگي هست. زندگی ابعاد گوناگونی دارد که یک بعد آن مطالعه و یادگیری است . از همه ابعاد لذت ببرید و احساس بودن کنید.

-       بعد از امتحان به خودتان پاداش دهيد فيلمي تماشا كنيد، براي غذا خوردن بيرون برويد، ‌ديداري با دوستان داشته باشيد.

-        از تجسم احساسهاي منفي پرهيز كنيد.

-        شيوه‌هايي طرح ريزي كنيد كه كار شما را در نيمسال تحصيلي بعدي بهبود بخشد.

-       به خاطر داشته باشيدكه منطقي ترين انتظارات اين است كه سعي كنيد هرچه را مي‌دانيد تا آنجا كه مي توانيد،‌ نشان دهيد.

نكات پايه را فراموش نكنيد

دانشجوياني  كه براي امتحان خود را آماده مي سازند نسبت به نيازهاي زيستي ، عاطفي و اجتماعي پايه خود بي توجه هستند . به منظور كسب بهترين كارآمدي بايد به خودتان به عنوان يك شخص كامل فكر كنيد نه فقط يك امتحان دهنده . به خاطرداشته باشيد كه :

            - عادات خوب غذايي و ورزش كردن را ادامه دهيد. تفريحات و فعاليت‌هاي اجتماعي را قطع نكنيد همه اينها به سلامت جسمي و عاطفي شما كمك مي‌كنند .

             -  وقتي مطالعه مي‌كنيد آهنگ متوسط پيشرفت را دنبال كنيد. هر گاه ممكن است تنوعي در كار ايجاد كنيد وهر وقت نياز است استراحت كنيد.

          - شب قبل از امتحان خوب بخوابيد وقتي بسيار خسته‌ايد كار آمدي خود را از دست مي‌دهيد.

        - وقتي احساس مي‌كنيد به قدر كافي براي امتحان آماده‌ايد دست به فعاليتي آرامش بخش بزنيد.  

 روز امتحان

براي اينكه بتوانيد روز امتحان  بهترين كارآيي را داشته باشيد بايد:

       -  صبحانه سبك و مناسب بخوريد و اگر به آساني مضطرب مي‌شويد از نوشيدن قهوه يا چاي غليظ پرهيز كنيد. حتي كساني كه قهوه را خوب تحمل مي‌كنند اگر روز امتحان در مصرف آن زياده روي كنند ممكن است احساس سبكي سر،‌ دلهره ودلشوره كنند.

       - كاري كنيد كه ساعتي قبل از امتحان احساس آرامش كنيد . مرور توام با عجله مطالب درسي در آخرين دقايق شروع امتحان، تسلط شما بر كل مفاهيم درسي را زايل مي كند و به آن آسيب مي زند.

       - سعي كنيد زود در محل امتحان حاضر شويد اين عمل به آرامش شما كمك مي كند محلي را انتخاب كنيد كه از درها، پنجره‌ها و ديگر عوامل پرت كننده حواس دور باشد.

      -  از همكلاسي‌هايي كه اضطراب ايجاد مي‌كنند و سكون و ثبات شما را بر هم مي زنند، پرهيز كنيد .

       -  اگر انتظار شروع امتحان موجب اضطراب شما مي‌شود با خواندن مجله يا روزنامه‌اي توجه خود را از امتحان منحرف كنيد.

به محض دريافت برگه امتحان

پيش از پاسخ دادن به سؤالات امتحاني، لحظه‌اي صبركنيد و نكات زير را رعايت كنيد:

        - ابتدا كل سؤالات امتحاني را مرور كنيد؛  سپس دوباره هر سؤال را بخوانيد . سعي كنيد به امتحان به عنوان فرصتي نگاه كنيد كه به شما اين فرصت را مي‌دهد تابه استاد نشان دهيد چه مي‌دانيد. آنگاه زمان را به نحو مناسب سازماندهي كنيد. آسانترين سؤالات را ابتدا پاسخ دهيد.

      براي سؤالات تشريحي، طرح كلي داشته باشيد، سپس پاسخ خود را با جمله كوتاهي آغاز كنيد. اين عمل باعث مي‌شود از درهم وبرهمي و تكرار مطالب كه تصحيح كننده را عصبي مي‌كند،‌جلوگيري شود. براي سؤالات كوتاه فقط به آنچه كه خواسته شده پاسخ دهيد و تنها به نكته اصلي اشاره كنيد. اگر بخشي از پاسخ به يادتان نمي‌آيد آنچه را كه مي دانيد تا آنجا كه مي‌توانيد نشان دهيد . اگر اصطلاح دقيقي از خاطر شما رفته آنچه را كه مي دانيد با عبارات خود بنويسيد .

       - براي سؤالات چند گزينه‌اي، ابتدا تمام گزينه‌ها را بخوانيد سپس گزينه‌هاي آشكار غلط را كنار بگذاريد. اگر در مورد گزينه‌هاي باقيمانده هنوز مردد هستيد به اولين برداشت خود تكيه كنيد آنگاه سريع علامت بزنيد. مراقب واژه‌هاي گمراه كننده‌اي چون "تنها "،  "هميشه "يا " اكثرا " در سؤالات باشيد .

       - با شتاب امتحان ندهيد. ساعت مچي به همراه داشته باشيد و سرعت پاسخگويي خود را براي هر سؤال   هر از چند گاهی وارسي كنيد. اگر به نظر مي‌آيد نمي‌توانيد كل سؤالات امتحان را پاسخ دهيد برآن بخش‌هايي متمركز شويد كه پاسخ آن را به خوبي مي‌دانيد. اگر وقت اضافي داريد و تنها اگر مضطرب و مشوش نيستيد پاسخ‌هاي خود را مجددا وارسي كنيد

اگر اضطراب ادامه يابد

گاهي اوقات اضطراب ممكن است ادامه يابد و مانع شود از تمام توان خود براي گرفتن نتيجه خوب استفاده كنيد. وقتي اين مسأله رخ داد سعي كنيد توجه خود را با شيو ه‌هاي زير از اضطراب منحرف كنيد:

-        از ممتحن سؤالي بپرسيد

-        اگر اجازه داريد‌، چيزي بنوشيد يا به دستشويي برويد.

-        چيزي بخوريد .

-        نوك مداد را بشكنيد و سپس آن را تيز كنيد .

-        لحظه اي به پاداش پس از امتحان كه براي خود در نظر گرفته ايد فكر كنيد .

-        به خود بگوئيد: " بعد مي توانم مضطرب شوم ولي حالا وقت امتحان دادن است ."

-        عضلات كل بدن خود را سفت و شل كنيد ، دوباره نفس عميقي بكشيد و سعي كنيد نگرش مثبت را حفظ كنيد .

بعد از امتحان

    چه خوب از عهده امتحان برآئيد و چه برنيائيد حتما پاداشي كه به خود وعده داده‌ايد براي خود بگيريد و از آن لذت ببريد؛ سعي نكنيد روي اشتباهاتي كه مرتكب شده‌ايد، مكث كنيد، بلافاصله خود را براي امتحان بعدي آماده نكنيد .... براي يك لحظه هم كه شده به كار آرامش‌بخشي مشغول شويد.

ویژگی های شخصیتی

ویژگی های شخصیتی برونگراها

۱ ) علاقه مند به وقایع پیرامون خود.

۲ ) رو راست و معمولا پرحرف.

۳ ) عقیده ی خود را با عقاید دیگران مقایسه می کند.

۴ ) اهل عمل و پیشقدمی در کارها.

۵ ) به سهولت دوستان جدیدی یافته و یا با یک گروه خود را وفق می دهد.

۶ ) افکار خود را بیان می کند.

۷ ) علاقه مند به افراد جدید.

۸ ) بزرگترین وحشت وی آن است که نکند پس از یک فاجعه هولناک آخرین بازمانده بشر روی زمین باشد (ترس از قطع ارتباط با دنیای خارج و مردم.) تنهایی برای وی بسیار آزار دهنده می باشد.

۹ ) از تعامل و ارتباط برقرار کردن با دیگران انرژی می گیرند.

۱۰ ) خوش مشرب بوده اما زیاد احساساتی نیستند.

۱۱ ) ریسک پذیرند، سریع تصمیم می گیرند، اجتماعی هستند، درک آنها آسان است، شخصیت آنها در خلوت و حضور دیگران یکسان است و معا…ی هستند.

۱۲ ) پس از آنکه حرف خود را زدند به گفته ی خود می اندیشند. علاقه مند به کار گروهی هستند. نقل هر مجلس می باشند. موسیقی با صدای بلند و فعالیت های هیجان انگیز را بیشتر دوست دارند.

۱۳ ) رنگ های روشن را بیشتر دوست دارند. بیشتر از اعمال دیگران خشمگین می گردند تا اعمال خودشان. اطلاعات شخصی خود را به سادگی با دیگران قسمت می کنند. رویکرد سریع الوصول را بیشتر ترجیح می دهند. تنها از روی تجارب زندگی خود درس می گیرند و نه عبرت گرفتن از دیگران.

۱۴ ) ۵۷ الی ۶۰ درصد از جمعیت زمین را تشکیل می دهند.

البته خصوصیات فوق هیچ ارتباطی با اعتمادبه نفس داشتن فرد برونگرا ندارد، یک برونگرا ممکن است اعتمادبه نفس پایینی داشته باشد.

ویژگی های شخصیتی درونگرا

۱ ) علاقه مند به احساسات و افکار خودشان. نیاز به داشتن قلمرو شخصی. کم حرف، ساکت و متفکر.

۲ ) دوستان زیادی ندارد. در ارتباط برقرار کردن با افراد جدید مشکل دارد. علاقه مند به سکوت و تمرکز. از دید و بازدید های غیر منتظره و ناگهانی بیزار است.

۳ ) کارایی وی در تنهایی بیشتر است. بزرگترین وحشت وی آن است که در یک جمع شلوغ قرار گیرد. ترس از آنکه فردیت خود را از دست بدهد. از فعالیت های انفرادی انرژی می گیرد.

۶۵ درصد  نوابغ را درونگرایان تشکیل می دهند.

۴ ) در بین انبوه مردم بودن آنها را خسته می کند. معمولا کمرو هستند. درکشان مشکل است. اهل ایده و عقاید نو می باشند.

۵ ) شخصیتی متمایز در خلوت خود و در حضور دیگران دارند. مشتاق و احساساتی می باشند. معمولا احساساتشان را بیان نمی کنند. در جمع ناآشنا ساکت اما در جمع دوستان خود راحت می باشند. تمرکزشان قوی است. برای تصمیم گیری به زمان نیاز دارند. پیش از حرف زدن می اندیشند.

۶ ) از در میان گذاشتن اطلاعات شخصی خود با دیگران ممانعت می کند. مایل به رویکرد آهسته اما دقیق می باشد. با مشاهده درس می آموزد (عبرت از دیگران) و پس از آموختن روش زندگی، زندگی خود را آغاز می کند.

۷ ) ۲۵ الی ۴۰ درصد از جمعیت را تشکیل می دهند.

متوجه باشید که هر دوی این دو نوع شخصیت کاملا طبیعی و نرمال می باشد. برونگرایان به سوی جهان عینی متمایل بوده و درونگرایان به سوی جهان ذهنی و غیر عینی.

این خصوصیات هیچ ارتباطی با کمرویی درونگرایان ندارد، ممکن است آنها خیلی هم با اعتمادبه نفس باشند.  از قوانین بیزار و خواهان آزادی است

 

 

ميدان مغناطيسي بدن انسان و تاثير نماز بر آن

هارولد‌بور از دانشگاه ييل براي اولين بار با انجام يك آزمايش ساده،به وجود ميدان مغناطيسي در اطراف موجود زنده پي‌برد.او با توجه به يك مولد الكتريكي كه در آهن‌ربا در داخل سيم‌پيچ دوران ميكند و جريان توليد مي‌كند،سمندري را در يك ظرف آب‌نمك قرار داد و ظرف را به دور سمندر چرخاند.الكترودهايي كه در اين ظرف وجود داشتند و به يك گالوانومتر حساس متصل شده‌بودند،يك جريان متناوب را نشان مي‌دادند.

زماني كه بور اين آزمايش را بدون سمندر انجام داد،گالوتنومتر هيچ جرياني را نشان نداد.اين بدان معنا بود كه در اطراف موجود زنده ميداني وجود دارد كه خاصيت مغناطيسي هم دارد.بور اين وسيله را بر روي دانشجويان داوطلب خود امتحان كرد و مشاهده نمود كه اين ميدان در بدن انسان هم وجود دارد وكاملا تابع رويدادهاي اساسي زيست شناختي بدن است.او اين ميدان را حياتي ناميد چون هرگاه حيات از بين برود،ميدان حياتي هم از بين مي‌رود.به گونه‌اي كه يك سمندر مرده در دستگاه هيچ پتانسيلي به وجود نمي‌آورد.
تشكيل ميدان مغناطيسي بدن: همانگونه كه مي‌دانيد،در بدن ما ميليون ها عصب وجود دارد كه كار انتقال پيام در بدن ما بوسيله تحريك الكتريكي اين عصب ها صورت مي گيرد.در اثر شار بار در اطراف آنها در بدن ما يك ميدان تشكيل مي‌شود و ميدان بدن ما در اثر فعاليت همزمان ميليون ها عصب به وجود مي آيد. امواج مغزي:دستگاه موج‌نگار مغز چهار نوع منحني از امواج مغزي را ارائه مي‌دهدكه عبارتند از:آْلفا،بتا،دلتا
و تتا.ريتمهاي دلتا كندترين امواج مغزي با تناوب از 1تا3 دور در ثانيه بوده و اغلب در خواب عميق ظاهر مي‌شوند.به‌نظر مي‌رسد كه ريتمهاي تتا كه داراي تناوب 4تا7 دور درثانيه مي باشند به خلق و خوي بستگي داشته باشند.ريتمهاي آلفا از 8 تا 12 دور در ثانيه،در اوقات تفكروتامل آزاد رخ داده و در صورت تمركز حواس و توجه قطع مي‌شوند و بالاخره ريتمهاي بتا با تناوب 13الي22 دور در ثانيه،ظاهرا منحصر به نواحي جلوئي مغز،يعني جايي كه فعاليت هاي پيچيده مغزي رخ مي‌دهد مي‌باشند.امواج آلفا امواج بسيار مهمي هستند كه بوسيله هانس‌برگر آلماني كشف شدند و به گفته وي با نوعي هوشياري و خودآگاهي معطوف به درون ظاهر مي‌شوندو تغييرات فيزيولوژي مهمي در بدن ايجاد مي‌كنند.

ميدان مغناطيسي بدن و امواج مغزي در معرض خطر

حتما تا به حال‌درباره خطرات گوشي‌هاي موبايل يا زندگي در نزديكي نيروگاهاي برق چيزهايي شنيده‌ايد.بنابرتحقيقات پروفسور لاي امواج مغناطيسي كه از نيروگاه هاي برق يا وسايل برقي مثل سشوار و ريش‌تراش برقي و...ساطع مي‌شود به دي ان اي سلول هاي مغزي آسيب مي‌رساند و قابليت ترميم را در آنها از بين مي‌برد.ميدان هاي مغناطيسي خارجي علاوه بر آسيب به دي ان اي مغز
اثر منفي ديگري به بدن دارند.اين ميدان ها باعث اختلال در ميدان مغناطيسي طبيعي بدن مي‌شوند.همانطور كه مي‌دانيد نزديك به 70%از بدن مارا آب فراگرفته و مولكول هاي آب به صورت دوقطبي هستند و زمانيكه ما در معرض يك ميدان مغناطيسي خارجي قرار مي گيريم،اين
مولكولها در جهت آن ميدان قرار مي‌گيرند و اين پديده باعث مي‌شود نظم ميدان مغناطيسي ما به هم بريزد.
علاوه بر عوامل خارجي يكسري عوامل داخلي نيز وجود دارند كه باعث مي‌شوند اختلال در ميدان بدن ايجاد شود.مهمترين آنها بارهاي الكتريكي هستند كه هنگام شارش بار در عصب در اطراف آن به وجود مي آيند و به صورت الكتريسيته ساكن در بافت هاي بدن ذخيره مي‌شوند و ميداني كه در اطراف اين بارها بوجود مي‌آيند در ميدان بدن ايجاد خلل مي‌كنند.اين‌بارها به خصوص در نقاطي كه تراكم اعصاب بيشتر است ذخيره مي‌شوند و به دليل اين كه هم تراكم زيادي دارند و هم در نزديكي عصب هاي بيشتر و مهمتري قرار دارند براي بدن به شدت مضر هستند.از جمله اين نقاط ناحيه سر و دستها و قسمت مچ پابه پايين است و در بين اين سه قسمت،سر اهميت ويژه‌اي دارد چون بارهاي ذخيره شده در آن علاوه بر ايجاد خلل درميدان مغناطيسي مغز باعث اغتشاش در امواج مغزي نيز مي‌شوند. به ظاهر ما روزانه تنها دقايقي را در معرض ميدان مغناطيسي هستيم،مثل موبايل يا سشوار و غيره.اما در طول دوران زندگي خود در معرض ميداني بسيار قوي هستيم و آن ميدان مغناطيسي زمين هست.عوامل داخلي اغتشاش در ميدان بدن ما هم فعاليت‌هاي حياتي و اجتناب‌ناپذيري هستند كه در تمام طول عمر ما در جريان هستند پس چگونه مي‌توان اثرات سوء آنها كه باعث اختلال در بدن ما و بيماري هايي مثل سرطان مي‌شوند را خنثي كرد؟
در اينجاست كه بايد گفت خداوند راه حل تمام اين سوالات را در يك عمل ساده كه امكان آن براي همه افراد وجود دارد و بيش از چند دقيقه هم وقت نمي برد و هيچ ضرري هم ندارد به انسان هديه داده و آن نماز است.

نماز و ميدان مغناطيسي

آنگونه كه از تصاوير به دست آمده از ميدان مغناطيسي زمين پيداست،بطور شگفت‌انگيزي اگر انسان در هر نقطه از زمين رو به قبله بايستد،ميدان مغناطيسي بدنش بر ميدان مغناطيسي زمين منطبق مي‌گردد و در مدتي كه در نماز است ميدان بدنش منظم مي‌شود. يكي از نكات بسيار جالبي كه پروفسوربور به آن دست يافته بود اين بود كه دريافته بود كه در بدن تمام دانشجويان مؤنث ماهي يكبار تغيير ولتاژ شديد ايجاد مي‌شود و ميدان بدن به منظم‌ترين حالت خود ميرسد و به همين دليل است كه زنان نيازي ندارند در اين مدت نماز بخوانند.
اخيرا هم كشف شده است كه قلب زنان منظم‌تر و قوي‌تر از مردان مي‌زندو دليل آن همين تغيير ولتاژ است.


نماز بارهاي الكتريكي

همانطور كه قبلا اشاره شد بارهاي زائدي كه در اثر تحريكات الكتريكي اعصاب به وجود مي‌آيند هم بر ميدان بدن و هم بر امواج مغزي اثر سو دارند. و اين اثرات در نواحي‌اي كه اعصاب در آن تحرك بيشتري دارند،خطرات جدي‌تري ايجاد مي‌كنند و بايد هرچه سريعتر از آن نواحي دور شوند.به طرز حيرت‌آوري مي‌بينيم كه اين نواحي دقيقا نواحي هستند كه در وضو شسته مي‌شوند و بنابر تحقيقات صورت گرفته بهترين راه دفع اين بارهاي زائد استفاده از يك ماده رساناست كه سريعترين و ارزانترين و بي‌ضررترين ماده براي اين كار آب است و جالب اينجاست كه آب هرچه خالص‌تر باشد سريعتر بارهاي ساكن را از بدن ما به اطراف گسيل مي‌دهد و هيچ مايعي مثل آب خالصي كه در وضو به انسان سفارش شده اين اثر را ندارد.


نماز و امواج مغزي

با دفع بارهاي زائد بدن در وضو امواج مغزي در ايده‌ال‌ترين حالت قرار مي گيرند.علاوه بر آن حالت تمركزي كه در هنگام نماز در انسان به وجود مي‌آيد،تشعشع امواج آلفا و نيز توانايي مغز در توليد اين امواج را افزايش مي دهد.

 

شناخت شخصیت از طریق نحوه دست دادن افراد

هنگام  دست دادن رازهایی ازشخصیت نهفته است که یک روانشناس معروف به نام « یان اولت روم » قادر به کشف آن شده است .وی به دنبال تحقیقات طولانی ،به این نتیجه رسیده است که انسان ها به هفده شکل باهم دست می دهند . که هرکدام بیانگر روحیه ، حالات وشخصیت کسی است که دست می دهد .که مادراینجا به تعدادی ازآنها اشاره می کنیم :

 فردی که هنگام دست دادن ، دست شما را دردو دستش جای می دهد :

کسی که چنین کاری می کند ، حاضربه کمک رساندن به افرادی است که نیازمند کمک هستند. اودوست دارد با افراد ارتباط نزدیک برقرار کند. خیلی سریع باافرادی که به تازگی با آنان آشنا شده رابطه دوستی برقرار می کند واحتیاج به جلب محبت ،دوستی وغمخواری دیگران دارد.

 فردی که درموقع دست دادن ازشما فاصله می گیرد:

چنین شخصی به تنهایی بیشتر علاقه دارد وانزوا طلب است . دوست ندارد به کسی نزدیک شود ویا رابطه عاطفی برقرار کند. بیشتر ترجیح می دهد مراقب کارهای خود باشد وبه کاردیگران دخالتی نکند.

 فردی که هنگام دست دادن کمترازحد معمول ، دست شما رامی فشارد :

این شخص معمولا احساسات خود را پنهان می کند ودوست دارد تنها باشد معمولا عصبانیت خود را پنهان می کند قدرت نشان دادن نارضایتی خود را ندارد احتیاج به رابطه عاطفی با کسی ندارد ،اما اگرکسی ازاویاری بطلبد با کمال میل به کمک می شتابد .

 فردی که هنگام دست دادن ، بیشتر ازحد معمول دست شما را می فشارد :

چنین شخصی دارای توانایی های رهبری است وبه راحتی رهبری جمعی را به عهده می گیرد. درمیان جمع، سعی درنشان دادن شخصیت وتوانایی خود دارد وتلاش می کند نظردیگران را به این مساله جلب کند.

 

 فردی که به هنگام دست دادن شما را به طرف خود می کشد :

چنین شخصی دوست دارد به همه کمک کند .دوستان زیادی دراطراف خود دارد .خیلی به سرعت باب دوستی ر ابا دیگران باز می کند ،ودرمیان جمع همیشه مورد توجه است چنین شخصی البته به کمک دیگران هم احتیاج دارد.

 فردی که تنها با انگشتان خود دست می دهد :

چنین شخصی علاقه ای به دمخور شدن با کسی را ندارد .می خواهد همیشه درعالم خود تنها باشد. نه باکسی کاری دارد ونه می خواهد کسی با اوکاری داشته باشد.

 فردی که هنگام دست دادن شما را به عقب هل می دهد :

چنین فردی تنهایی را ترجیح می دهد. دوست دارد درتنهایی خویش باشد وکسی باوی کاری نداشته باشد. چنین شخصی به راحتی می تواند رهبری گروهی را به عهده بگیرد،اما تمام کارها را به شیوه موردعلاقه خودانجام می دهد.

 فردی که به هنگام دست دادن ،دست شما رابیشتر ازحد معمول نگه می دارد :

چنین شخصی خیلی علاقه به دوست پیداکردن دارد .دوست دارد که دیگران به اوتوجه داشته باشند وبه اوکمک کنند.

 فردی که به هنگام دست دادن چند باردست شما را بالا وپایین می برد:

اوفردی است که به سرعت رابطه دوستانه با دیگران برقرار می کند سعی می کند درجمع نقطه مرکزی باشد ،به همین دلیل با میل رهبری جمع رابه عهده می گیرد .چنین شخصی ازخود انتظار زیاد داشته وسعی می کند زندگی خوب ومرفهی داشته باشد.

 

 

بهداشت روان

 مقدمه 

بيماري هاي رواني از بدو پيدايش بشر وجود داشته و هيچ فردي، از هيچ طبقه اقتصادي ـ اجتماعي خاصي، در مقابل آن ها مصونيت نداشته و خطري است که بشر را مرتبا تهديد مي‌کند. خوشبختانه نهضت بهداشت رواني در نيم قرن اخير، افکار غلط و خرافات در مورد اين بيماري ها را کنار گذاشته و نشان داده که اوّلا بيماري هاي رواني، قابل پيشگيري بوده و ثانيا در صورتي‌كه مانند ساير بيماري ها به موقع تشخيص داده و تحت درمان قرار گيرند به همان نسبت از مزمن شدن و عوارض آن ها کاسته خواهد شد. در راستاي همين ايده, بهداشت رواني که جزئي از بهداشت عمومي محسوب مي شود به پيگيري موارد زير مي پردازد:

 

·        افزايش سطح بهداشت رواني از طريق ارتقاء آگاهي هاي جامعه در مورد بيماري هاي رواني

·        شناسايي و تشخيص زودرس اختلالات رواني و درمان آن ها

·        پيشگيري از عوارض و عود بيماري و توانبخشي بيماران

·        پيشگيري از بروز بيماري هاي رواني از طريق پيشگيري و درمان بيماري هاي جسمي

 

تاريخچه

در حقيقت بهداشت روان را مي‌توان يکي از قديمي ترين موضوعات به شمار آورد. زيرا بيماري هاي رواني از زمان هاي قديم وجود داشته, بطوريکه  بقراط در حدود 400 سال قبل از ميلاد عقيده داشته که بيماران رواني را مانند بيماري جسمي بايد درمان کرد. تقريبا از سال 1930 يعني بعد از تشکيل اوّلين کنگره بين المللي بهداشت روان بود که اين رشته بصورت جزئي از علوم پزشکي درآمد و سازمان هاي روانپزشکي و مراکز پيشگيري در کشورهاي مترقي يکي بعد از ديگري فعاليت خود را شروع کردند.

درسال 1930 اوّلين کنگره بين المللي بهداشت روان با شرکت نمايندگان پنجاه کشور در واشنگتن تشکيل شد و مشکلات رواني کشورها و مسائلي از قبيل تاسيس بيمارستان ها, مراکز درمان سرپائي, مراکز کودکان عقب مانده ذهني و نظاير آن مورد مطالعه قرار گرفت. ولي در 18 سال بعد يعني در سال 1948 در سومين کنگره بين المللي بهداشت روان که در لندن تشکيل شد اساس فدراسيون جهاني بهداشت روان بنيان گذاري شد و در همان سال اين فدراسيون به عضويت رسمي سازمان يونسکو و سازمان بهداشت جهاني درآمد بطوريکه سازمان جهاني بهداشت در ژنو نقش رهبري رسمي فدراسيون جهاني بهداشت روان را به عهده گرفت. از آن تاريخ به بعد هر سال يک جلسه بين المللي و هر چهار سال يکبار کنگره جهاني تشکيل شده و مي شود. در نتيجه تلاش و کوشش هاي پيگير روز 18 فروردين مطابق با هفتم آوريل روز جهاني بهداشت اعلام گرديده در سراسر جهان مسائل بهداشتي کشورها مورد بررسي قرار مي‌گيرد. از مسئولين بهداشتي کشورهاي مختلف خواسته شده تا برنامه هاي بهداشت رواني را جزء برنامه هاي بهداشت عمومي قرار دهند.

در کشور ايران نيز عليرغم آنکه از زمان محمدبن زکرياي رازي و بعد, ابوعلي سينا به بيماران رواني (ديوانگان آن زمان) توجه داشته و براي آنها از دستورات مختلف داروئي و روش هاي گوناگوني همچون تلقين استفاده مي‌کردند, ولي بطور رسمي در سال 1336 برنامه هاي روانشناسي و بهداشت روان از راديوي ايران آغاز شد و در سال 1338 اداره بهداشت رواني در اداره کلّ بهداشت وزارت بهداري وقت، تشکيل گرديد. اگرچه از سال 1319 تدريس بيماري هاي روانپزشکي دانشگاه تهران آغاز شده بود با قبول استراتژي P.H.C توسط جمهوري اسلامي ايران و ايجاد شبکه هاي بهداشتي درماني, در کشور, موضوع بهداشت روان به منزله جزء نهم خدمات اوّليه بهداشتي پذيرفته شد و در حال حاضر نيز از موضوعات بسيار ضروري در کشور, مورد توجه قرار دارد.

 

تعريف بهداشت روان

بهداشت روان علمي است براي بهتر زيستن و رفاه اجتماعي که تمام زواياي زندگي از اوّلين لحظات حيات جنيني تا مرگ اعم از زندگي داخل رحمي, نوزادي, کودکي تا نوجواني, بزرگسالي و پيري را در بر مي‌گيرد. بهداشت روان، دانش و هنري است که به افراد کمک مي‌کند تا با ايجاد روش هايي صحيح از لحاظ رواني و عاطفي بتوانند با محيط خود سازگاري نموده و راه حل هاي مطلوب تري را براي حل مشکلاتشان انتخاب نمايند.

 

تعريف سازمان جهاني  

بهداشت روان، عبارتست از: قابليت ارتباط موزون و هماهنگ با ديگران, تغيير و اصلاح محيط فردي و اجتماعي و حل تضادها و تمايلات شخصي به طور منطقي, عادلانه و مناسب. نتيجه آنکه مفهوم بهداشت رواني عبارت خواهد بود از تامين رشد و سلامت رواني فردي و اجتماعي، پيشگيري از ابتلاء به اختلال رواني, درمان مناسب و بازتواني آن.

 

ويژگي هاي افرادي كه از نظر رواني سالم هستند

·        اين افراد نسبت به خود آرامش دارند يعني به طور نسبتا معقولي احساس امنيت و کفايت دارند

·        توانائي هاي خود را در حد واقعي خود ارزيابي مي‌کنند, نه بيشتر و نه کمتر

·        به خود احترام مي‌گذراند (Self- respect) و کمبودهاي خود را مي پذيرند

·        به حقوق ديگران احترام مي گذارند

·        مي‌توانند به ديگران علاقمند شوند و آن ها را دوست بدارند

·        مي‌توانند احترام و دوستي ديگران را جلب کنند

·        مي‌توانند نيازهاي زندگي خود را برآورده سازند و براي دشواري هايي که زندگي آنها پيش مي ايد راه حلّي پيدا کنند. آنها قادرند خود بينديشند و تصميم بگيرند

·       قادرند مسئوليت هاي روزمرة خود را با برگزيدن اهداف معقول پيش ببرند

·        تحت تاثير عواطف, ترس, خشم, عشق يا گناه خود بطوري قرار نمي‌گيرند که زندگيشان پريشان شود.

 

چند نشانه هشدار دهنده براي ضعف رواني

·        احساس نگراني دائمي

·        ناشادي دائمي به علل ناموجّه

·        از دست دادن آسان تعادل رواني در بيشتر اوقات

·        بي خوابي مکرر

·       افسردگي و سرخوشي متناوب بصورت ناتوان کننده

·        احساس بي علاقگي و تنفّر دائمي نسبت به مردم

·        آشفتگي زندگي

·        عدم تحمل دائمي فرزندان

·        همواره خشمگين و بعد دچار پشيماني شدن

·        ترس بي جهت  دائمي

·        دائما حق را به جانب خود دادن و ديگران را ناحق شمردن

·        احساس درد و شکايت هاي بي شمار بدني که علّتي براي آن پيدا نمي شود.

به عقيده دکتر منينگر اگر شخصي وجود يکي از علائم فوق را در خود قطعي بداند بايد به او کمک شود.

جمعيت هاي آسيب پذير (High Risk) در بهداشت روان

گرچه بهداشت روان به مفهوم گفته شده, خود را در برابر تمام بيماران و همه افراد سالم متعهد مي‌بيند اما گروه ها و جمعيت هايي نيازمندي بيشتري داشته و آسيب پذيري زيادتري از نظر بهداشت روان دارند. اين افراد عبارتند از: بيماران و معلولين رواني, عقب ماندگان ذهني, بيماران صرعي, سالمندان, معتادان, بيکاران, نيازمندان اقتصادي, کودکان و نوجوانان, زنان باردار, جدا شده و داغديده, افراد بي سرپرست, زندانيان . . . و مهاجران.

 

اهميت بهداشت روان

پيشرفت صنعت و تکنولوژي, قدرت و ثروت را افزايش داده ولي امکان زندگي با آرامش و صلح و اطمينان را از انسان سلب کرده و در حقيقت "کيفيت فداي کميت" شده و اعتدال و تناسب کنار رفته و بيماري هاي عصبي ـ رواني و روان تني، جانشين آن شده است. بطوريکه آمار نيز حکايت از افزايش شيوع بيماري هاي رواني دارد و علل مختلفي را براي اين افزايش شيوع بر شمرده اند که به مهمترين آنها اشاره مي‌گردد:

 

علل افزايش شيوع بيماري هاي رواني

·        بيماري هاي رواني مانند بيماري هاي جسمي کشنده نيستند و در نتيجه, مبتلايان به اين نوع بيماري ها روي هم انباشته مي شوند و احتياج بيشتري جهت درمان سرپائي, بستري شدن و تخت بيمارستاني پيدا مي‌کنند.

·        عدم درک از نحوه شروع و طولاني مدت بودن بيماري در نتيجه عدم اطلاع از بيماري, درمان به موقع انجام نمي‌شود که همين امر باعث مزمن شدن بيماري گشته و بيماري غيرقابل علاج مي‌گردد

·      عدم برنامه صحيح و اطلاع کافي از روش هاي پيشگيري و درماني كه خود باعث انباشته شدن و ازدياد اين نوع بيماران مي‌گردد

·        برحسب برآورد سازمان جهاني بهداشت امروزه 25% مردم جهان دچار يکي از انواع اختلالات رواني ـ عصبي ـ رفتاري هستند. (به جز اعتياد به مواد مخدر, الکل و ساير موارد).

ناتواني و از کارافتادگي (disability) ناشي از بيماري هاي رواني، اغلب شديد و طولاني است و بار سنگيني بر بيمار, خانواده و جامعه تحميل مي‌کند. بطور کلي 6/10% بار کلي بيماري ها (Global Burden of Diseases) مربوط به بيماري هاي رواني است و با محاسبه سال هاي تقريبي ناتواني در طول عمر (Disability Adjusted life years: Daly) اين رقم به 28%  افزايش مي‌يابد.

لازم به توضيح است که در مطالعه بار جهاني بيماري ها بر روي ميزان ناتواني ايجاد شده توسط بيماري ها تاکيد مي‌گردد. مثلا آيا مرگ و ميرها ارزش يکساني دارند, يعني مرگ يک فرد 80 ساله با مرگ يک فرد 25 ساله فرق نمي‌کند؟ آيا فشاري که از طريق بيماري ها بر فرد و خانواده وي وارد مي ايد يکسان است؟ ميزان ناتواني ايجاد شده توسط يک بيماري چقدر است؟

اين بررسي نشان داده که در طول دو دهه آينده بيماري هاي رواني بعنوان اولويت عمده بهداشتي کشورهاي جهان خواهد بود. بطوريکه هم اکنون از 10 بيماري عمده‌اي که سبب ناتواني مي‌شوند 4 بيماري مربوط به اختلالات رواني است : افسردگي يک قطبي (7/10)، اختلال خلقي دو قطبي (3%), اسکيزوفرني (6/2%)، وسواس (2/2%) (جدول 1)

 

جدول 1 ـ  ده علت اصلي ناتواني در سطح جهان

رديف       علت                                                        فراواني (به ميليون)     درصد

1             افسردگي يک قطبي                                     8/50                       7/10

2             کم خوني فقر آهن                                        22                          7/4

3             سقوط                                                        22                          7/4

4             استفاده از الکل                                           8/15                       3/3

5             C.O.P.D                                                7/14                       1/3

6             افسردگي دو قطبي                                       1/14                       3

7             ناهنجاري مادرزادي                                       5/13                       9/2

8             استئوآرتريت                                                3/13                       8/2

9             اسکيزوفرني                                                1/12                       6/2

10           Obsessive compulsive Disorders      2/10                       2/2

   ميزان شيوع اختلالات رواني در ايران در مناطق مختلف از 9% تا 36% متغير است. طبق مطالعات, 3% از بيماران رواني و 6/1% از جمعيت 15 سال به بالا به نحو شديدي, از لحاظ رواني بيمار بوده‌ و به درمان جدّي روانپزشکي نياز داشته اند. 3/15% از اين گروه سني بيماري هاي خفيف رواني و 6/26% مسائل عاطفي مختلف داشته اند.

 

انواع بيماري هاي رواني

1 ـ بيماري هاي عمده يا روان پريشي (Psychosis)  :

·        روان گسيختگي (schizophrenia): شکاف شخصيت و عدم احساس واقعيت

·        افسردگي ـ سرخوشي (Manic- depressive): افسردگي ژرف و هيجان شديد نوسان دار

·        سوء ظن شديد و هذيان (paranoia): سوء ظن بي دليل به همه چيز در چارچوب توهّم

2 ـ بيماري هاي غير عمده :

·        روان نژندي يا نوروز: از دست رفتن توانايي واکنش هنجار در برابر موقعيت هاي گوناگون زندگي

·        اختلالات شخصيتي: ناشي از تجربيات اسف انگيز دوران کودکي

علل بيماري هاي رواني

بيماري هاي عضوي: آرتريواسکلروز عروق مغزي، سرطان ها، بيماري هاي متابوليک، برخي بيماري هاي نرولوژيک، بيماري هاي غدد درون ريز، بعضي از بيماري هاي مزمن، صرع و ...

وراثت: در کودکي که پدر و مادرش هر دو روان گسيخته اند, احتمال ابتلاء به روان گسيختگي 40 برابر بيشتر از کودکانيست که پدر و مادر سالم دارند. 

عوامل محيطي و اجتماعي: نگراني ها، تنش هاي عاطفي، ازدواج هاي اجباري، گسستگي خانواده، فقر، شهرنشيني، صنعتي شدن جامعه، مهاجرت، عدم امنيت اقتصادي، طرد شدن، از ياد رفتن، ظلم و ...

 

ساير عوامل محيطي :

ـ سمومي مثل جيوه، دي اکسيد کربن، منگنز، قلع، ترکيبات سرب و غيره

ـ داروهايي مثل باربيتورات ها، گريزوفولوين، الکل و غيره

ـ مواد تغذيه‌اي مثل کمبود ويتامين و پيريدوکسين، کمبود يُد و غيره

ـ عفونت ها مثل سرخک، سرخجه و عفونت هاي پيرامون زايماني که بر تکامل مغزي تاثير دارند

پرتوتابي در هنگام تکامل عصبي

 

حوادث و تصادفات

نقش مذهب:

     در سال هاي اخير مطالعات متعددي در رابطه با مذهب و اهميّت آن در تامين بهداشت رواني در جاي جاي دنيا صورت گرفته است. طي مطالعه اي كه در منطقه كاروليناي شمالي آمريكا در مورد رابطة تعلّق هاي مذهبي با افسردگي اساسي در گروه هاي مختلف مذهبي انجام شده، مشخص گرديده است كه در گروهي از مسيحيان به نام پنتاكستال ها كه ظاهرا رفتارهاي انزواگرايانه اجتماعي دارند شيوع افسردگي اساسي بيشتر از ديگر گروه هاي جامعه است. طي مطالعه ديگري در زنان مسنّ مبتلا به شكستگي لگن مشخص گرديد كه شيوع و شدت افسردگي و عوارض رواني ناشي از شكستگي لگن در زناني كه داراي اعتقادات مذهبي هستند به مراتب كمتر بوده و وضعيت حركتي بهتري در اين زنان مشاهده مي شود. ضمنا در مطالعات غربالگري علايم افسردگي در دانش آموزان دبيرستاني شهرهاي مختلف كشور نيز در افراد با درجة بالاي عقايد مذهبي و مقيّد به انجام فرايض ديني، ميزان افسردگي به صورت معني داري كمتر بوده كه همگي اين مطالعات و بسياري از پژوهش هاي ديگر، حاكي از تاثير مثبت و آرامبخش ايمان مذهبي متعادل همراه با نگرش مثبت اجتماعي در تامين سلامت رواني و به همراه آن كاهش افسردگي، مي باشد.

 

اولويّت هاي بهداشت رواني

پيشگيري و مبارزه با بيماري هاي افسردگي, اسکيزوفرني, زوال عقل, عقب ماندگي ذهني, صرع و همچنين مبارزه با خودکشي از اولويّت هاي بهداشت رواني است. به همين دليل به وضعيت اين موارد در ايران اشاره مي‌کنيم:

1ـ افسردگي: شيوع افسردگي در ايران حدود 7/7% جمعيت 15 ساله به بالا است و بنابراين در هر مقطعي از زمان حداقل حدود 5 ميليون نفر دچار اين بيماري هستند.

2ـ اسکيزوفرني: وخيم ترين بيماري رواني محسوب مي شود. به ويژه اين که اين بيماري در سنين نوجواني و جواني آغاز مي‌گردد و در اکثر موارد سير مزمن و مادام العمر دارد, شيوع اين بيماري حدود 1% است و بنابراين تعداد اين بيماران در ايران حدود 5/0 ميليون نفر مي‌‌ باشد.

3 ـ زوال عقل (دمانس): با بالا رفتن سطح بهداشت عمومي و افزايش ميانگين سنّي جامعه تعداد موارد زوال عقلي بتدريج بالاتر خواهد رفت. در يکي از بررسي ها شيوع اين اختلال در ايران 25/0% ذکر شده است (حدود 150 هزار نفر)

4 ـ عقب ماندگي ذهني: شيوع آن حداقل 2 درصد و تعداد مبتلايان 000/200/1 نفر است که حداقل 10% آنها دچار عقب ماندگي شديد هستند.

5 ـ صرع: مي‌توان گفت که شيوع بيماري صرع در جوامع مختلف به طور متوسط حدود 1% است که در جوامع در حال توسعه بيشتر از جوامع توسعه يافته گزارش شده است. در گزارشي از يکي از مناطق ايران شيوع صرع گراندمال 2 % آمده است.

6ـ خودکشي: امروزه خودکشي سوّمين علّت مرگ در سنين 15 تا 30 سالگي را به خود اختصاص داده است. 95% افرادي که اقدام به خودکشي مي‌کنند مبتلا به بيماري هاي رواني بويژه افسردگي هستند.

 

اهداف بهداشت روان

بطور کلي بهداشت رواني داراي چهار هدف اصلي است:

1 ـ خدماتي: ارائه خدماتي است، در جهت تامين سلامت فکر و روان افراد جامعه، پيشگيري از ابتلا به اختلالات رواني، بيماريابي، درمان سريع و پيگيري بيماران مبتلا به اختلالات عصبي رواني به طور سرپائي و يا بستري، کمک هاي مشاوره‌اي به افرادي که دچار مشکلات رواني، اجتماعي و يا خانوادگي شده اند.

 2 ـ آموزشي: عبارت است از آموزش بهداشت رواني به افرادي که با بيماران رواني سرو کار دارند و همچنين آموزش بهداشت رواني همگاني و آشنا ساختن مردم جهت همکاري و استفاده از سرويس هاي موجود در صورت مواجهه با استرس ها و مشکلات رواني، ارائه مفاهيم و شناخت اختلالات رواني به دست اندرکاران امر بهداشت در سطوح مختلف است.

3ـ پژوهشي: شامل تحقيق در زمينه پيشگيري و نيز علل، نحوه شروع و درمان اختلالات رواني، عقب ماندگي ذهني، اعتياد و انواع انحرافات اجتماعي بوده که جايگاه اين پژوهشها مي‌توان در مدارس، دانشگاه ها، سربازخانه ها، مراکز قضائي و انتظامي، کارخانجات، درمانگاه هاي عمومي، مراکز بهداشتي درماني و نظاير آن باشد.

4 ـ طرح و برنامه ريزي بهداشتي: شامل برنامه ريزي درباره ايجاد گسترش مراکز جامع روانپزشکي منطقه‌اي، مراکز بهداشت مادر و کودک و تنظيم خانواده، مراکز کودکان استثنايي، مراکز ارائه خدمات درمان هاي روانپزشکي و ايجاد هماهنگي بين برنامه هاي خدماتي، آموزشي و پژوهشي است.

 

پيشگيري از بيماري هاي رواني

1-پيشگيري اوّليه (سطح اوّل)

      پيشگيري اوّليه عبارت است از کليه اقداماتي که منجر به جلوگيري از بروز بيماري مي‌شود، مثل واکسيناسيون در طب عمومي، پيشگيري اوّليه در روانپزشکي به دليل چند عاملي بودن اتيولوژي بيماري ها به سادگي امکان پذير نيست و لذا هدف اصلي پيشگيري در اين سطح، مقاوم نمودن افراد جامعه و بويژه اقشار آسيب پذير در برابر اختلالات رواني از طريق مهار و کنترل ناهنجاري هاي ژنتيکي، وراثتي، محيطي و خانوادگي است. در حاليکه کليّه افراد جامعه گروه هدف را تشکيل مي دهند.، اهداف زير بطور اختصاصي در اين مرحله دنبال خواهد شد :

1 ـ تاثير شرايط محيطي و آلودگي هاي زيست محيطي، شرايط اجتماعي و اقتصادي بر سلامت روان

2 ـ نقش عوامل ژنتيکي در بروز اختلالات رواني

3 ـ پي آمد هاي اجتماعي ازدواج هاي خويشاوندي، زودرس و ازدواج با افراد حامل و ناقل ژن معيوب

4 ـ ارتباط بين وضعيت رواني، در دوران بارداري و سلامت روان کودک پس از تولد

5 ـ نيازهاي انساني در مراحل مختلف رشد ازجمله طفوليت، کودکي، نوباوگي، نوجواني، ميانسالي و سالمندي

6 ـ نقش اولياء و محيط خانواده در سلامت روان کودکان و نوجوانان

7 ـ نحوه رويارويي با عوامل اضطراب انگيز محيطي و اجتماعي

 

اهداف فوق از راه هاي زير قابل حصول است :

1- انجام تحقيقات سبب شناسي به منظور کشف نقش عوامل ژنتيکي، محيطي و خانوادگي در تخريب سلامت رواني افراد در جامعه

2 ـ همکاري بين تخصصي با متخصصين رشته هاي مختلف و همکاري بين بخشي با ارگان هاي ذيربط

3 ـ آموزش همگاني بهداشت رواني کليه اقشار

4 ـ همکاري مستمر با رهبران مذهبي و سياسي مردم

5 ـ مشاوره هاي خانوادگي و فردي و گروهي 

6 ـ جلب همکاري و تشويق افراد جامعه در بهره برداري مطلوب از خدمات بهداشت روان

همانگونه كه قبلا نيز اشاره شد براساس مطالعات انجام شده در دانش آموزان شهرهاي تهران، كرج، يزد و اردكان، مشخص شده است كه مذهبي بودن دانش آموزان و خانواده هاي آنان رابطة معكوس و معني داري با بروز افسردگي دارد و بنابراين توجّه به عقايد معنوي و باورهاي مذهبي و التزام به احكام ديني در فضاي فرهنگي جامعه و خانواده ها نقش اساسي در پيشگيري اوّليه افسردگي و به دنبال آن تامين سلامت رواني دارد و به طور قطع يكي از سازوكارهاي اين پديده جملة روح افزاي دل آرام گيرد به ياد خداي، مُلهَم از آيه شريفه قرآن “ اَلا بِذِكرِاللهِ تَطمَئِنُّ القُلُوب ”، مي‌باشد.

2ـ پيشگيري ثانويه (سطح دوّم)

هدف اصلي در اين مقطع جلوگيري از عوارض اختلالات رواني در افراد جامعه با تشخيص به موقع، درمان مناسب و زودرس و پيگيري منظم مي‌باشد.

انتظار مي رود اهداف زير در اين سطح پيشگيري برآورده شود :

1 ـ بيماريابي به منظور تشخيص سريع و به موقع علايم غيرعادي و يا رفتارهاي نامتعادل در افراد

2 - درمان فوري، زودرس و کامل، جهت رفع علايم سبک اختلالات در بين افراد شناسايي شده

3 ـ درمان نگهدارنده به منظور پيشگيري از بازگشت عوارض اختلالات تا حصول کامل بهبودي در بين افراد آسيب ديده جامعه

4 ـ پيشگيري از بروز علايم شديد در بين افراد مبتلا و ايجاد سازگاري بين آنها و خانواده

5- جلوگيري از بالارفتن ميزان عود و دفعات بستري

6- ارائه خدمات مراقبت.

 

اهداف فوق از طريق زير قابل حصول مي باشد :

1 ـ آموزش چهره به چهره افراد جامعه در خصوص نقش پيگيري به خصوص پيگيري الزامي در موارد سايکوز و صرع

2 ـ شناسايي افراد در مدارس، خانواده ها و محل کار آن ها جهت تشخيص و درماني به موقع

3 ـ ارائه خدمات درماني مناسب و به موقع از طريق فراهم آوردن امکانات و شرايط لازم (اورژاني، سرپائي و بستري)

4 ـ همکاري بين تخصص هاي مختلف بهداشتي درماني

5 ـ آموزش هاي لازم در جهت حذف باورهاي غلط و تعصبات نادرست مردم و اصلاح نگرش، دانش، و مهارت آنها در خصوص تفسير و تعبير اختلالات رواني، انتخاب درمان و نحوه برخورد با بيماران رواني، در خانواده، مدرسه، محل کار و اجتماع.

 

3 ـ پيشگيري ثالثيه (سطح سوّم)

 هدف اصلي، پيشگيري از تداوم اختلالات رواني مزمن در بين مبتلايان و کاهش ناتواني هاي فردي، اجتماعي، شغلي و خانوادگي ناشي از آن مي‌باشد. براي دستيابي به اين هدف رعايت موارد زير الزامي است :

1 ـ شناسايي مبتلايان به اختلالات رواني مزمن

2 ـ حمايت از مبتلايان شناخته شده به منظور جلوگيري از عوارض احتمالي ناشي از اختلال، مانند خودکشي، اعتياد، فرار از منزل، فحشاء و ساير انحرافات اجتماعي، با درگير ساختن خانواده ها و ساير مراجع ذيربط

3 ـ اقدامات عملي براي بازتواني مبتلايان از طريق کاريابي، حمايت مالي و اشتغال در مراکز نيمه وقت

4 ـ  ارائه خدمات مراقبت

۵ ـ تاسيس واحد هاي نوتواني در بخش هاي روانپزشکي

6 ـ آموزش خانواده ها در نحوه برخورد با بيماران خود و مسئوليت پذيري آنها نسبت به بيماران.

 

برنامه کشوري بهداشت روان

برنامه کشوري بهداشت روان جمهوري اسلامي ايران در سال 1365 توسط کميته‌اي متشکل از کارشناسان و صاحبنظران بهداشتي و بهداشت روان کشور و مشاور وقت بهداشت روان منطقه‌اي سازمان جهاني بهداشت تهيّه و تنظيم گرديد و در سال 1367 بعد از تصويب شوراي معاونين وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکي به مرحله اجرا گذاشته شد. اهداف اين برنامه عبارت بودند از : فراهم آوردن خدمات بهداشت روان براي همه مردم با تأکيد بر قشرهاي آسيب پذير و محروم، ايجاد الگوي خدمات بهداشت روان سازگار با ساخت فرهنگي و اجتماعي و تشويق مشارکت جامعه در ارائه خدمات، افزايش آگاهي و مهارت هاي بهداشت روان در مردم، و تنظيم برنامه هاي مناسب براي آسيب ديدگان جنگ. اين برنامه شامل راهبردهاي خدماتي، اجرايي، اداري و ارتقاء بهداشت روان بوده، اما راهبرد محوري همان ادغام خدمات بهداشت روان در نظام مراقبت بهداشتي اوّليه (PHC) و به عبارت ديگر، در شبکه هاي بهداشتي درماني کشور با ويژگي هاي زير بود:

تمرکز زدايي در فعاليت ها، اولويت دادن به پيشگيري، کاربرد سطوح خدماتي و نظام ارجاع، پيگيري مستمر و تأکيد بر مراقبت هاي سرپائي تا بستري در بيمارستان. بديهي است كه براي اين منظور مکانيسم هاي ذيل در نظر گرفته شد: ساده کردن مفاهيم اساسي بهداشت روان، شناخت نظام شبکه بهداشتي کشور، استفاده صحيح از کارکنان بهداشت عمومي، شناخت تأثير مثبت اجزاي بهداشت عمومي بر بهداشت روان و تقسيم وظايف برنامه در سطوح مختلف ارائه خدمات.

در نظام مراقبت هاي بهداشتي اوّليه در مناطق روستايي خانه بهداشت اوّلين واحد ارائه خدمات است که اداره آن را بهورز بر عهده دارد. بهورزان تحت آموزش بهداشت روان قرار مي‌گيرند و وظيفه آموزش، شناسايي بيماران و ارجاع آنان به مرکز بهداشتي درماني روستايي، پيگيري دستورات داده شده در مورد بيماران ارجاعي و ثبت و گزارش اطلاعات بيماران جديد و قديم را بعهده دارند. در مراکز بهداشتي درماني روستايي که بر چند خانه بهداشت سرپرستي و نظارت دارند، يک پزشک عمومي و چند کاردان آموزش ديده فعاليت مي‌کنند. پزشک موارد ارجاعي از خانه هاي بهداشت را مي پذيرد و موارد مشکل را به سطح بالاتر ارجاع مي‌دهد که عبارت است از سطح تخصصي شهرستان. در اين مرکز که معمولاٌ در پلي کلينيک بيمارستان عمومي شهرستان واقع است، روانپزشک يا پزشک عمومي دوره ديده و کارشناس بهداشت روان، علاوه بر آموزش و نظارت بر مراکز بهداشتي درماني روستايي، مورد ارجاعي را مي‌پذيرد و موارد مشکل را به سطح بالاتر، ارجاع مي‌دهد. خدمات سطح تخصصي استان عمدتاً در بيمارستان ها و مراکز روانپزشکي استان و توسط روانپزشکان و روانشناسان، روان پرستاران و مددکاران اجتماعي انجام مي‌گيرد و در عين حال، مرکز بهداشت استان، مسئوليت برنامه ريزي، اجرا، نظارت، ارزشيابي و پايش برنامه هاي بهداشت روان در کليّه شهرستان هاي استان را بر عهده دارد.

اما در مناطق شهري، اوّلين واحد ارائه خدمات، مراکز بهداشتي درماني شهري هستند که درآن پزشکان عمومي بيماران را مي پذيرند و در صورت نياز آنان را به مراکز بالاتر ارجاع مي‌دهند.

براي فعال نمودن خدمات شهري، تأسيس پايگاه هاي بهداشتي واستفاده از رابطين داوطلب بهداشتي پيش بيني شده است اين رابطين وظيفه آموزش، شناسايي خانواده ها، جلب مشارکت مردم، تشويق و ارجاع خانواده هاي داراي بيمار به مراکز و پيگيري وضعيت بيماران تحت پوشش را بر عهده دارند.

 

پزشکان عمومي و مسأله بهداشت روان

در مناطق شهري اهميّت نقش پزشکان عمومي در شناسائي مسائل رواني مراجعه کنندگان و کم کردن بار بيماري ها، کمتر از نقش پزشکان عمومي مستقر در شبکه نبوده بلکه بيشتر هم مي‌باشد. بررسي هاي باليني نشان داده است كه شکايات اوّليه بيش از 80 درصد بيماران رواني، شکايات بدني است (از قبيل سردرد، تپش قلب، سوء هاضمه، ضعف، بي خوابي و غيره) به هين علت، نخستين مراجعه اکثر بيماران رواني، يعني نزديک به 80 درصد آنان به اطباي غير روانپزشک وترجيحا به پزشکان عمومي است. به علاوه حقيقت اين است که اکثريت بيماراني هم که علائم بارز بيماري آن ها علائم روانشناختي است، مراجعه به اطباي عمومي را به مراجعه مستقيم، به روانپزشک ترجيح مي دهند از اينرو، نقش پزشکان عمومي در امر تشخيص زودرس و درمان به موقع و به جاي اختلالات رواني و در نتيجه نقش آنان در جلوگيري از اِزمان بيماري و کاهش هزينه هاي غيرضروري و حذف بستري شدن هاي بي‌مورد و مکرر کاملا مشهود است. لذا مشارکت فعال پزشکان عمومي در پياده کردن برنامه هاي بهداشت رواني از اهميّت خاصي برخوردار بوده و در اولويّت قرار دارد.